حضرت امام هادي(عليه السلام) چهار پسر به نام هاي محمد، حسن، جعفر و حسين داشت. و دختري به نام عليّه
سيد محمد، طبق برخي از منابع، حدود سال (228هـ.ق.) متولد شد. بنابر اين قول، سيد محمد فرزند اول امام است. ولي طبق برخي روايات، سيد محمد فرزند دوم و از امام حسن عسکري(عليه السلام) کوچکتر بود. علي بن مهزيار نقل مي کند به امام هادي(عليه السلام) گفتم: « (پناه مي برم به خدا) اگر شما از دنيا برويد، به چه کسي رجوع کنيم؟» امام فرمود: «عَهْدِي إِلَي اْلأکْبَرِ مِنْ وَلَدِي».
سيد محمد، جليل القدر و عظيم الشأن بوده است؛ به طوري که شيعيان خيال مي کردند او امام بعدي است. ياران امام هادي(عليه السلام) نيز درباره امامت وي از امام سؤال مي کردند، علي بن عمرو نوفلي مي گويد: «همراه ابي الحسن(عليهما السلام)، در حياط منزلشان بوديم که پسرش محمد از جلوي ما گذشت. گفتم: فدايت شوم! آيا امام ما بعد از شما اين است؟ امام در جواب من فرمود: نه امام شما بعد از من حسن است.»
علاقه امام به سيد محمد
امام هادي(عليه السلام) و فرزندش امام حسن عسکري(عليه السلام) به محمد بسيار ابراز علاقه مي کردند. به طوري که امام براي او مجلس ختم برگزار کرد. جمعي از بني هاشم؛ از جمله حسن بن حسن افطس نقل کرده اند:
«روز وفات سيد محمد، به خانه امام هادي(عليه السلام) رفتيم، ديديم، در صحن خانه بساط گسترده اند و مردم دور تا دور نشسته اند. جمعيت را تخمين زديم، غير از موالي و ساير مردم 150 نفر از آل ابي طالب، بني هاشم و قريش حضور داشتند. ناگهان امام حسن(عليه السلام) در حالي که گريبان خود را در مرگ برادر چاک کرده بود، وارد شد و در کنار پدرش ايستاد، ما حضرت را نمي شناختيم. پس از ساعتي امام هادي(عليه السلام) رو به او کرده، فرمود: يَا بُنَيَّ أَحْدِثْ لِلَّهِ شُکْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِيکَ أَمْراً. امام حسن(عليه السلام) گريه کرد و گفت: اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، اِيّاهُ نَشْکُرُ نِعَمَهُ عَلَيْنا وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ. پرسيدم او کيست؟ جواب داد: حسن(عليه السلام) فرزند امام علي النقي(عليه السلام)، در آن هنگام 20 ساله به نظر مي رسيد، ما فهميديم که پس از پدر، او امام است.»
وفات
سيد محمد در سال (252هـ.ق.) براي زيارت خانه خدا، قصد سفر کرد، هنگامي که به قريه بلد رسيد، مريض شد و درگذشت. شيعيان او را در همانجا دفن کردند.
کرامات
کرامات زيادي از سيد محمد ديده شده است. ميرزا حسين نوري در «النجم الثاقب» مي نويسد:
«سيد محمد، صاحب کرامات متواتر است. حتّي نزد اهل سنت هم معروف است. مردم عراق و حتي اعراب باديه نشين نيز مي ترسند به نام او سوگند ياد کنند. اگر آنها را به برداشتن مالي متهم کنند، آن را بر مي گردانند، ولي به سيد محمد قسم نمي خورند؛ زيرا عذاب آن را ديده اند.»
تعدادي از علما در باره کرامات سيد محمد کتاب هايي نوشته اند؛ از جمله رساله اي در کرامات سيد محمدبن علي الهادي، تأليف مهدي آل عبدالغفار کشميري. در اينجا به نمونه اي از کرامات وي اشاره مي شود:
علاّمه سيد ميرزا هادي خراساني از سيد حسن آل خوجه از خدام آستانه عسکريين(عليهما السلام) نقل مي کند:
«در صحن شريف ابي جعفر سيد محمد نشسته بودم، متوجه شدم شخصي عرب در حالي که يکي از دستهايش را به گردن بسته بود، وارد آستانه شد. نزديک رفتم و از علت مريضي اش پرسيدم. گفت: سال گذشته، روزي به منزل خواهرم رفتم، ديدم در حياط، گوسفندي بسته است. خواستم ذبح کرده، بخورم. خواهرم اجازه نداد و گفت: اين گوسفند نذر سيد محمد است. من به حرف او توجه نکردم و آن را ذبح کردم، پس از سه روز آثار شلي در دستم نمايان شد و روز به روز بدتر شد. من متوجه علت آن نبودم، تا اين که در اين اواخر متوجه کار خود شدم، حالا هم پشيمانم و براي شفا به آستانه سيد محمد آمده ام. سپس با همراهيان وارد حرم شد و شروع به گريه و زاري کردند. پس از ساعتي ديدم دستش را حرکت مي دهد. سجده شکر به جا آورد و نذر کرد هر سال گوسفندي بياورد و به نيت سيد محمد ذبح کند.»
منبع: ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان
.