رقیه(س) دختر حسین بن علی، سید الشهدا(ع) بوده که پس از واقعة کربلا، همراه اسرای اهل بیت به کوفه و سپس به شام آورده شدند. رقیه چهار سال بیش نداشت و پس از شهادت پدر بزرگوارش امام حسین(ع)، برای او بسیار بی تابی می کرد و بانوان حرم حسینی به سختی او را آرام م یکردند . وقتی اهل بیت را در خرابه جا دادند، این طفل ، پدر را در خواب دید و بهانة پدر گرفت و گریه و زاری بسیار کرد . یزید از علت سر و صدا پرس و جو نمود، جریان را به او گزارش کردند . گفت : سر امام را برای وی ببرند و در کنارش نهند تا آرام بگیرد . وقتی سر مقدس را جلو او گذاشتند ، پرسید این چیست ؟
گفتند : سر بابای تو است ، آن دختر فریادی کرد و رنجور شد و جان به حق تسلیم نمود .
هم اکنون مزاری در همان محل شهادت و دفن آن طفل معصوم ، برجاست که مورد توجّه علاقمندان اهل بیت رسالت م یباشد و شیعیان از اطراف عالم ، با علاقه و عقیدة خاص ، به زیارت آنجا م یروند . این حرم در داخل شهر دمشق و نزدیک مسجد جامع اموی است .
باب الصغیر
باب الصغیر ، گورستانی است در دمشق که نفراتی از خاندان رسول(ص) و برخی همسران و جمعی از دانشمندان مسلمان در آن مدفونند ؛ از جمله قبر ابن عساکر مورخ معروف و نویسنده تاریخ دمشق در این مکان است. باب الصغیر به سبب انتساب برخی مقابر آن به اهل بیت پیامبر (ص)، مورد توجه زائران شیعی و ایرانی است که به برخی از آنها اشاره م یشود: مقبرة رؤوس شهدا گر چه در مورد سر مقدس امام حسین(ع) اختلاف نظر وجود دارد که در کجا مدفون است ؛ در کربلا ، مدینه ، دمشق و یا جای دیگر ؟ لیکن در سرهای مقدس دیگر شهدا که به شام آورده شده اند ، ظاهراً تردیدی نیست که در دمشق به خاک سپرده شده اند .
سید محسن امین مینویسد : به سال 1321 ه . ق در قبرستان معروف به باب الصغیر دمشق ، مقبره و مشهدی دیدم که در کتیبة بالای درِ آن نوشته شده بود : اینجا محل دفن سر عباس بن علی و سر علی اکبر(ع) و سر حبیب بن مظاهر است. ولی بعداً تعمیرات و تغییراتی در آن داده شد.
به هر حال در مزار کنونی، سر شانزده شهید هاشمی زیارت میشود و گفته م یشود که همة آنها در آن مکان مدفونند.
سکينه دختر حسین(ع) حضرت سکینه بانو یی بوده با جلالت ، ادیب و شاعر که گاهی داوری در زمینة بهترین شعر و برگزیدة شاعران به او واگذار میشده است.
حضرت سکینه(ع) زنی شجاع و بی باک بوده، ابن عساکر مینویسد:
هنگامی که مروان بن حکم، علی بن ابیطالب(ع) را ناسزا میگفت : حضرت سکینه بی باکانه مروان و پدر و جد او را نفرین و لعن میکرد . مادر سکینه رباب دختر امرء القیس مشهور است که خود بانویی فاضله بوده و اشعاری در خصوص حادثة کربلا و حسین(ع) از او منقول است .
امام حسین(ع) نیز احترام سکینه ، دخت گرامیش را بسیار نگاه م یداشت و در مهر و محبت آن امام رؤوف و مهربان ، اشعار ذیل که به او منصوب است ، شاهد مناسبی است .
« به جانم سوگند ، من خانه ای را که سکینه و رباب در آن باشند و آن خانه ، ایشان را پذیرا باشد دوست می دارم . »
« من به آنان مهر م یورزم و دارا ییم را به ایشان م یبخشم و سرزنش احدی را در این مورد توجّه ندارم . »
« و تا زنده ام ، هر گز به ملامت ملامتگران اعتنا نم یکنم تا از جهان خاکی رخت بربندم . »
حضرت سکینه )س( پس از آن که به سن رشد و بلوغ رسید با پسر عمویش
عبدالله بن حسن ازدواج کرد.
در مقبره منسوب به حضرت سکینه ، ضریحی وجود دارد از چوب درخت گردو که آیه الکرسی به خط کوفی در جانب آن حک شده است .
ام کلثوم دختر حضرت علی(ع):
در مقبرة حضرت سکینه )س( قبر دیگری است منسوب به ام کلثوم دختر امیر المؤمنین علی)ع( و به گفتة مورّخان ، علی)ع( دارای دو دختر از فاطمة زهرا )س( بوده یکی زینب کبری )س( و دیگر زینب صغری یا امّ کلثوم )س( که او نیز در کربلا حضور داشته و در ایام اسارت اهل بیت جزو اسیران بوده است و همانند خواهر بزرگش ، زنی فصیح و بلیغ بوده و سخنرانی او در مجلس ابن زیاد مشهور است .
برخی گویند : ام کلثوم در مدینه درگذشته ودر بقیع به خاک سپرده شده و به گفتة برخی دیگر : آن بانو دوباره به شام سفر کرده و در دمشق درگذشته و در باب الصغیر در همان مقبره مدفون گشته است بلال : بلال ، مؤذن رسول الله )ص( از دیر باز به پیامبر ایمان آورد . بلال بردة سیاهی بود که توسط مشرکین مکه شکنجه میشد تا خدای محمد)ص( را منکر شود و لات و عُزّی را بپرستد لیکن او استقامت نشان م یداد و با گفتن «احد « » احد » بر عقیده اش پایداری نشان م یداد .
بلال ، نخست مؤذن پیامبر)ص( بود و در سفر و حضر برای او اذان م یگفت و علاوه بر آن ، خزانه دار بیت المال و مامور زکات هم بود . روزی بلال دیر کرد و وقت اذان گشت وقتی آمد ، پیامبر)ص( از علت تاخیر سوال کرد ، بلال گفت به مسجد مي آمدم بر فاطمه زهرا )س( گذر کردم ، او برای پختن نان ، گندم آسیاب م یکرد و حسن)ع( م یگریست . گفتم : کدام را دوست م یدارید ، پسرتان را برایتان نگاه دارم یا گندم آرد کنم ؟ فاطمه زهرا)س( فرمود : بهتر است من بچه را نگاه داری کنم و تو گندم آرد کنی . من شروع به کار کردم لذا به اذان نرسیدم . پیامبر)ص( فرمود تو به فاطمه)س( محبت کردی . خداوند تو را مورد لطف و محبت خویش قرار دهد .
پیامبر)ص( در روز فتح مکه به بلال فرمود برپشت بام کعبه رود و اذان بگوید و او چنان کرد ، بلال پس از رحلت پیامبر(ص) برای احدی اذان نگفت جز یک بار که به خواهش فاطمه زهرا(س) اذان گفت اما وقتی در اذان نام حضرت محمد(ص) را برد ، فاطمه (س) یاد پدر کرد و از حال رفت. به بلال اطلاع دادند و او فوراً اذان را قطع کرد و دیگر هرگز اذان نگفت.
بلال پس از وفات پیامبر(ص) به شام رفت و به سال بیست هجرت در دمشق وفات یافت و در باب الصغیر به خاک سپرده شد .