وقتی از پیامبر سوال کردند ما در قیامت شهیدان را در کجا بیايیم؟ فرمود یقعدون معی و مع ابراهیم(ع) علی مائده الخلد میان من و ابراهیم پیدایشان کنید در حالی که بر سفره رحمت و مائده الهی نشسته اند.
سوال من این است که چرا پس از گذشت 1364 سال از حادثه ی 61 هجری در سرزمین کربلا. تنها یک حادثه در تاریخ اسلام روشن، درخشان، دلپذیر ، دلربا و صیقل خورده باقی مانده است و روز به روز هم درخشان به سوی نسل های آینده در حال سیر و حرکت است شاید بپذیریم که حالت سوز و درد و عمق فاجعه ی انسانی حادثه ، علت ماندگاری اش باشد اما این دلیل کافی و مناسب نیست. تاریخ جهان لبریز از حادثه های تلخ است اما هیچ کدام ماندگار نبودند.ما حادثه هايي را در تاریخ می شناسیم که مثلا در یک روز هزاران انسان جان باختند و حتی شاید شکل کشته شدن آنها کمی از شهادت یاران اباعبدالله حسین(ع) دردناکتر باشد. آیا اگر جلوی چشمان شما کسی را وارده کوره کنند و خاکستر ان را در بیرون بریزند دردناک نیست؟ و یا اگر شما شاهد یک اتاقی باشید که در آن اتاق 350 نفر را وارد بکنند و بعد کبریت بزنند و جریان گاز آن ها را خاکستر کند و ساعتی بعد جویی از روغن انسان از زیر در جاری شود این صحنه وحشتناک نیست ؟ این ها صحنه های دردناکی نیستند؟! ما نمونه های این را درجنگ دوم جهانی سراغ داریم.
«ایشمن» در زندان شیشه ای ، در کتاب من فردا به جهنم می روم ، صدها صحنه ی این گونه را توضیح داده است.او می گوید انسان ها را وارد اتاقی می کردم ، کبریت می زدم و در بیرن از اتاق منتظر می ماندم تا جو یی از روغن انسان جاری شود و من این صحنه را تماشا می کردم. دستور قتل عام می دادم و به این قتل عام نگاه می گردم.
یکی دیگر از کتابهای تاریخی معروف کتاب تاریخ جهانگشای جوینی است که نویسنده جریان حمله مغول را به ایران اینگونه وصف می نماید : من شاهد صحن ههای محاصره ی شهری بودم ، زنان و فرزندان را از مردان جدا می کردند ، ده هزار مرد در حلقه ی سربازان مفول. سربازان مغول مردان را در انظار خانواده گردن می زدند و سرهای بریده را به بازی می گرفتند. آیا این صحنه ها تراژدی نیست!؟
خیلی از این صحنه های تاریخی مربوط به پدران و گذشتگان ما بوده اند اما بعد از قرن هفتم در مسیر تاریخ به یاد این كشتگان حمله مغول کسی عزاداری بر پا نکرده است. در واقع آن ها ایرانی و از گذشتگان ملت ما بودندو بر گردن ما حقی دارند ولی چرا یادی از آنها نمی کنیم؟
بعضی از ما شاید مزار بزرگ هایمان را هم پیدا نکنیم و اگر آن قبرستان را خراب کنند و به جایش پارک بسازند ، ما هیچ گونه حساسیتی نشان نمی دهیم بلکه هر از چند گاهی برای تفریح به آنجا می رویم در حالی که ما از آنها هستیم. ولی وقتی می شنویم یک قافله به کربلا می رود مشتاقانه به آنجا می رویم و عاشقانه گریه می کنیم و اشک می ریزیم ، مرور می کنیم و شگفتا ...! که هر سال مرثیه های مکرر را می شنویم و هیچ گاه احساس کهنگی و تکرار نمی کنیم.
همه ما بارها حضرت ابوالفضل را شنیده ایم. می دانیم دست هایش را جدا کردند ،بر فرقش ضربه زدند ، به شکمش تیر زدند ، ولی چرا هر بار می شنویم برایمان تازه است ؟ چه سری در کربلای اباعبدالله وجود دارد که آن را از تاریخ جهان جدا کرده و درچشم ها و دلها نشانده و به امروز رسانده است.
این سوال بسیار مهم و جدی است چرا موقعیت های دیگر تاریخ اسلام این خصوصیت را ندارند. مگر علی(ع) کوچک است ، ایشان است که وقتی جنگ احزاب شمشیرش بالا می رفت و فرود می آمد ، پیامبر(ص) فرموند : ارزش این ضربه ی شمشیر از هرچه عبادت جن و انس است فراتر می باشد آن هم تا قیام قیامت!
واین تا پایان تاریخ دنیا ادامه خواهد داشت. چه کسی می داند آن شمشیر زدن در چه روزی بوده است؟ مگر پیش ازاباعبدالله ، سید الشهدای تاریخ حضرت حمزه نبود؟ مگر شهادتش دردناک نبود؟ اصلاً آیامی دانید چه روزی حضرت حمزه به شهادت رسید؟حضرت زینب(س) در مقابل یزید اشاره کرد به این که شما آکله الاکباد هستید در هنگام شهادت حضرت حمزه بالای سرش آمد سینه اش را درید جگرش را بیرون آورد و خورد آن هم یک زن! حضرت می فرمایند : « شما گوشت و پوستتان از جگر شهید رو ییده است. »
این مسئله نشان می دهد که اینطور نبوده که از خشم جگر را بیرون بیاورد و زیر دندان بگذارد. بلکه از جگر حمزه خورده است.سپس دماغش را برید ، گوشش را برید مثله کردند حمزه ی سید الشهداء را. اما آیا شما می دانید که شهادتش چه روزی بود؟ و یا شنیده اید برای آن حضرت روضه برپا کنند ؟
مگر او سید الشهدای اول تاریخ اسلام نیست ، پس چرا مجلس عزا برایش بر پا نمی کنند؟ تفاوت کربلا با دیگر موقعیت ها در چیست ؟ علت شاخص بودنش چیست ؟ کدام خون در رگهای کربلا جریان دارد که کربلا هنوز و برای همیشه زنده است؟ واقعا کربلا چه چیزی دارد؟
عجب است کوتاهترین واقعه تاریخ اسلام ، نیز همین حادثه ی کربلاست.
من با مطالعه و بررسی به تاریخ برگشتم و معلوم شد روز عاشورا 21 مهر ماه سال 59 شمسی معادل 10 محرم سال 61 هجری قمری بوده است.طول روز عاشورا 13 ساعت و 38 دقیقه بود. از طرفی اباعبدالله در لحظه غروب به شهادت رسیدند. لذا حضرت اباعبدالله در حدود ساعت 5:38 به دست « شمر بن ذی الجوش » در گودال قتلگاه به شهادت رسید مثل این خیلی زیاده بوده ، قبل از اباعبدالله سرهای زیادی بریده شده از جمله آنها « عمروبن حمق خزاعی » بود که اولین است که در اسلام سرش را بریده و بر نیزه کردند و شهر در شهر گرداندند و حرکت دادند.اما آیا کسی از شما می داند او که بوده است؟
او کسی بود که وقتی در آخرین لحظه ی شهادتش زاهر کنارش می نشیند و به او می گوید: که تو برو، زیرا باید یک روز در یک نهضت بزرگ انجام وظیفه کنی (زاهر یکی از یاران بزرگ اباعبدالله در کربلا می شود) کسی می داند زاهر که بوده است آری براي ما بسیار سنگین است که یاران اباعبدالله را نشناسیم و عظمت و بزرگیشان را نفهمیم و ندانیم که چگونه جذب حضرت اباعبدالله(ع) شدند؟
حال ببینیم کربلا چه چیزی دارد که این قدر بزرگ و مهم است و از میان میلیون ها حادثه در تاریخ انسانی و اسلامی ، شاخص شده است. و تا کنون اثر آن باقی است. به هیچ حادثه ای به اندازه این حادثه ما را توصیه نکرده اند. امام صادق(ع) ده سال حقوق می دهد وصیت می کند که در منا در غم کربلا مجلس بپا کنند. اما در تاریخ اسلام نشنیدید که پولی صرف برپایی مجلس عزا جهت حمزه ی سید الشهدا شود.
حتی اربعین پیامبر نیز برگزار نشده است. بعضی می گویند پیامبر شهید شمشير نبود اما امیرالمومنین(ع) که شهید شمشیر بود پس چرا اربعین ایشان بر پا نم یشود؟اما برای حسین(ع) همه چیز هست و همه مراسم متفاوت اجرا می گردد اسرار این حادثه ی بزرگ و عزیز چیزی نیست جز مصداق شعر حافظ که :
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
یعنی: هر چه نشان عشق داشته باشد ، رنگی از جاودانگی و مانایی و زوال ناپذیری خواهد پذیرفت. اگر در جریانی عشق خالصانه جاری باشد، هرگز