گر آن کیمیا را گهر در گیاست
گیاه قلم گوهر کیمیاست
قلم فرستاده و پیام آور دانایی است که زبانی گویا و بیانی رسا دارد.
مقام قلم را باید در کتاب آسمانی جستجو کرد، آنجا که خداوند یک سوره ای را با این نام اختصاص می دهد و به آن سوگند یاد می کند.
قلم سفیر دل است که سخن دل را به شکل کلمات بر صفحات نقش می زند.
قلم طبیب سخن است
قلم گفتا که من میرجهانم
قلم زن را به عزت می رسانم
با دست علامه مجلسی بحار از انوار به وجود آوردم و سفینه این بهار را با دست محدث قمی ساختم.
آنگاه که در پنجه با کفایت بزرگ مردی پاک چون شیخ محمد حسن نجفی صاحب اثر ارزشمند جواهر جایم شد از زبانم جواهر علم و آگاهی ریختم.
با علامه امین که مصاحبت کردم به دریای ولایت مسافرت نمودم والغدیر را سوغات آوردم.
از قله بلند سرانگشتان علامه طباطبائی میزان را و با دست علامه شهید مطهری عدل الهی را عرضه داشتم و چون امام راحل مرا برداشت کشف اسرار کردم و به تحریر وسلیه پرداختم آن روز که خداوند مرا آفرید «الذی علم بالقلم» موقعیت و منزلتم آن چنان بالا رفت که خلاق همه مخلوقات بر من و بر آثار من سوگند یاد کرد. «ن و القلم و ما یسطرون» شهیدان میوه درخت توانمند منند.
آن روز که مشمول حدیث مداد العلماء افضل من دماء الشهدا. (سید ابرار و رسول بزرگوار گشتم) در ردیف شمشیر مجاهدان راستین قرارم دادند با این برادر نیز و تند به زدودن سیاهی ها و تبهکاریها پرداختم. او با دشمن کافر در ستیز بود و من با دشمن جاهل او سینه سیاه جسم را می درید و من سینه سیاه روح را، او از خون تن تغذیه می کرد و من از مرکب زال دوات.
در آن وقت که قطرات سرشک را بر گونه های سپید کاغذ می ریزیم و گلوله های سیاه را از قله های فکر و تحقیق بر پهن دشت علم و آگاهی می بارم، اگر با دیده دل بر چهره ام بنگرید خواهید دید که در همان حال تبسمی ملیحانه لبانم را پوشانده است و چه زیبا امام صادق(ع) می فرمایند: «ما رأیت باکیا احسن تبسما من القلم» هیچ گریانی را ندیدم که همچون قلم به زیبائی تبسم کند.
من گوینده ای صادق، عالمی عامل، مبلغی مومن و ناصحی مشفقم، لیک باید حرمتم بدارید و بدست ناپاک سفاک ندهید که من مراقبت و مواظبت ویژه لازم دارم.
من شمشیری هستم که به هرجا کشیده شوم قطع می کنم، نیزه ای هستم که در هر موضعی فرود آيم می شکافم، شعله ای مانم که بر هر چیز افروخته شوم می سوزانم، زلزله ای هستم که می جنبانم، سیلی هستم که می رویم، موجی هستم که میکوبم و طوفانی هستم که می پراکنم.
اگر تیر گردم و در اختیار ابراهیم باشم بتان را شکسته و بتخانه های نمرودیان را ویران می سازم.
اگر کشتی شوم و ناخدایش نوح و قطب نمایش وحی گردد همه جنبندگان را از خطر غرق رهانیده و صحیح و سالم به ساحل نجات می رسانم.
اگر عصا گردم و در دست با کفایت موسی جای بگیرم اژدهائی خواهم شد که سحر ساحران را نابود و کذب فرعونیان را برملا می نمایم.
و اگر کتابی در دست محمد (ص) شوم تمام اندیشمندان فصیح و بلیغ دنیا در برابر آیات محکمان انسان ساز خاضع خواهند شد.