بسمالله الرحمن الرحيم
«و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتو بسورهٍ من مثله و ادعوا شهداءكم من دون الله ان كنتم صادقين(بقره 23)فان لم تفعلوا ولن تفعلوا فاتقو النار التي وقودها الناس والحجاره اعدت للكافرين (بقره 24)»
اما در پاسخ به نكتهاي كه گفته شد اگر روزي مثلاً دانش بشر به جايي برسد كه آن علت ناشناختهي تأثيرگزاري كه با زدن عصاي حضرت موسي(ع) به سنگ آب را از آن جاري كرد، بشناسد. آيا معجزه بودن آن كار از بين ميرود يا نه؟
علتهاي ناشناخته در اعجاز
پاسخ اين است كه از بين نميرود، زيرا چه معجزي از اين بالاتر كه انسان فيالمثال حضرت موسي (ع) كاري را بكند كه بعد از سه هزار سال دانش بشري بتواند به راز آن پي ببرد؟ اين خودش معجزه بزرگي است و چيز كمي. نيست مثلاً فرض بفرماييد: « وابري الاكمه والابرص (آل عمران - 49) ». كه در باب حضرت عيسي قرآن ميگويد: پيسي و برص را معالجه ميكرده، ممكن است دانش بشري و دانش پزشكي بتواند بيماري پيسي را علاج كند لكن اين مربوط به دو هزار سال بعد از ان تاريخ است. به هرحال معجزه آن كاري است كه از يك علتي ناشي ميشود، منتها آن علت براي بشر شناخته شده نيست، ولو اين كه يك روزي براي بشر شناخته خواهد شد و ما اتفاقاً اميدواريم يك روزي بشر تمام اين اسرار را بشناسد، كما اين كه تدريجاً هم دارد شناخته ميشود.
آن روزي كه قرآن فرمود: «وبث فيهما من دابه (بقره - 164)». يعني خد جنبندگان را در زمين و آسمان قرار داد، آن روز بشر در آسمان جنبندهاي رانميديد. ظاهراً آسمان يك سقفي بود با ميخهاي نوراني كه همان ستاره ها باشند و از جنبنده در آن جا خبري نبود. اما امروز كه بشر دارد آسمان را كشف ميكند، فرضيات بشري احياناً خبر از وجود موجودات و شرايط زيستي در يعضي از كرات ديگر ميدهد و اين كه آن موجودات در كرات ديگر ممكن است دانش پيشرفتهاي داشته باشند، امروز كه دارد اين فكر مطرح ميشود ممكن است يك روزي هم كشف بشود، لكن وقتي كشف شد معجزه بودن قرآن را كه هزاران سال قبل آمده يك حقيقتي را كه بشر، حتي مغزش هم خطور نميكرد. به اين روشني و قرصي بيان كرده از بين نميبرد. پس بنابراين: پاسخ اين سئوال اين است كه اگر چنانچه پيشرفت دانش بشر به جايي برسد كه اسرار معجزات را كشف كند معجزه بودن آن معجزات را در ظرف خودش از بين نميبرد. البته درباب قرآن يك چيز ديگري هست كه عرض خواهم كرد و اكنون ميپردازيم به بحث امروز: آياتي كه ميخواهيم امروز توضيح بدهيم همان آيات جلسهي قبل است: «فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقو النار التي وقودها الناس و الحجاره اعدت للكافرين (بقره - 24)» پس اگر نكرديد يعني همانند قرآن را نياورديد كه هرگز نخواهيد توانست آورد برحذر باشيد از آتشي كه آتشگيرهي آن آدمي و سنگ است و آماده شده است براي كافران.
معجزه و قانون عليت
بحث ما پيرامون كلمات همين آيه است، كه جلسهي قبل در باب معجزه يك بياني را عرض كردم و اكنون يك كلمهي تكميلي، يا به عبارت ديگر توضيحي را عرض ميكنم تا مطلب كاملاً روشن بشود. گفتم كه معجزه نقض قانون عليت نيست، يعني وقتي ما ديديم فرضاً حضرت ابراهيم را انداختند در آتش و به نص صريح قرآن آتش او را نسوزاند: «يا ناركوني برداً و سلاماً علي ابراهيم. اي آتش سرد و سلامت باش براي ابراهيم. (انبياءآيه 69)» اين جا آيا قانون عليت نقض شد در حالي كه آتش علت سوزاندن است؟ چه شد كه نسوزاند و آيا اين سوزاندن شكسته شدن قانون عليت است؟ عرض كرديم كه قانون عليت يك قانون عمومي است، منتها در حاشيه اين حادثه يك حقايقي وجود دارد كه آن حقايق از نظر ما پوشيده است: براي مثال، اگر بخواهيم به شكل خيلي ساده و واضحي مثال بزنيم، يك گل آتشي خيلي تندي را ما در اين جا برميافروزيم، بعد يك جسمي را كه خيس آب هست روي آن مياندازيم، اين جا آتش آن جسم خيس را نميسوزاند و اين حاكي از آن نيست كه قانون عليت نقض شده، بلكه حكايت از اين دارد كه شرايط براي عملكرد آن قانون عليت موجود نيست، زيرا سوزاندن آتش جسم خارجي را، تابع يك شرايطي است و در همه حال آتش نميسوزاند، لذا در صورتي كه مانعي مثل آن، يا يك مادهي عايق نداشته باشد ميسوزاند، يا فرض كنيد وقتي ميگوييم آتش علت سوزاندن است معنايش اين نيست كه آتش جسم خارجي را از هر فاصلهاي ميسوزاند، بلكه شرط اين كه قانون عليت در اين جا اثر بكند تماس است. يعني جسم خارجي بايد با آتش تماس پيدا كند تا آتش علت سوزاندن بشود. البته در ايم مثالي كه زديم نميخواهيم بگوييم حضرت ابراهيم را با آب خيس كرده بودند. يا يك عايقي به او چسبانده بودند، بلكه براي اين است كه توجه داشته باشيد علت كه موجد معلول است و قانون عليت كه تحقق پيدا ميكند اين مطلق نيست و هر علتي معلول خود را شرايط خاصي ايجاد ميكند. مثلاً فرض كنيد رها كردن جسمي را از بالا، علتي براي فرود آمدن آن جسم است ، يعني اگر يك جسمي را از بالا رها كنيد فرود ميآيد، اما آيا در خلاء و آن جا كه هوا وجود ندارد هم همين طور است؟ يا آن جايي كه يك جسم جاذبهداري را در سطح فوقاني قرار داده باشيم بازهم همين طور است؟ يقيناً اين طور نيست و اين علت، يعني رها كردن از بالا معلول را كه فرود آمدن است در شرايطي ايجاد ميكند كه از لحاظ طبيعي بايستي يك چيزهايي باشد و يك چيزهايي نباشد، ولذا اگر يك چيزي را رها كرديم كه نيامد پايين، نبايد بگوييم قانون عليت نقض شده، اين جا قانون عليت نقض نشده، بلكه يا شرايط عملكرد قانون عليت وجود ندارد و يا يك مانعي وجود دارد. در باب معجزات قضيه اين طور است يعني وقتي ما مشاهده ميكنيم ابراهيم را در آتش مياندازند، بعد قرآن ميگويد:« فانجاه الله من النار (عنكبوت - 24)»: خدا او را از آتش نجات داد، نه اين كه از آتش آمد بيرون، بلكه در همان آتش بود و نجات پيدا كرد و اين به معنا نيست كه عليت آتش اين جا افادهي معلول نكرد، يعني معلول كه سوزاندن بود از اين علت تراوش نكرد، ولذا قانون عليت نقض نشد. ما يك چيزي از قانون عليت ميدانيم، و آن اين است كه آتش علت سوزاندن است، اي بسا موانعي در اين جا وجود دارد، يا شرايط تحصيل نشدهاي در اين جا باشد كه اين آتش آمادگي سوزاندن را ندارد، يعني شرايط تأثير اين علت در ايجاد معلول وجود خارجي پيدا نميكند، كه البته همهي اين ها با قدرت الهي تحقق پيدا ميكند.