بازتاب عاشورا در فقه سیاسی شیعه (2)

چاپ

انعكاس عاشورا در فقه سياسي
يكي از محورهاي قابل توجه در موضوع عاشورا، كه تاكنون نيز كمتر به آن پرداخته شده، بررسي تأثير و نقشي است كه اين حركت بزرگ در فقه سياسي ما داشته است. يك نگاه به جنبه فقهي عاشورا، همان است كه به صورت گسترده در ابوابي چند از عبادات و بر اساس متون روايي، مورد توجه فقهاي عظام قرار گرفته و آن همه آداب و سنن و احكام در فصول مختلف نماز و زيارات و روزه و طهارت و مانند آن را ويژه خود ساخته است و همه فقها نيز طبعاً به آن پرداخته و در ابواب مختلف فتوا داده اند. يك نگاه به بعد فقهي نيز در عرض تحليل ها و ارزيابي هاي تاريخي، اجتماعي و كلامي واقع شده و مي شود و اصل حركت امام(ع)را در چارچوب موازين فقهي بررسي مي كند تا نشان دهد قيام امام(ع)از نقطه نظر فقهي، چه صورتي دارد و در كدام جايگاه قرار مي گيرد و در واقع حركت امام(ع)را بر اساس موازين موجود فقهي چگونه بايد تفسير و تحليل كرد؟ چنان كه مي توان همين پرسش را از نقطه نظر تاريخي و اجتماعي داشت و يا آن را از نظر كلامي و در محدوده بحث علم امامت مطرح ساخت. اما از منظر فقهي مي توان نگاه سوّمي نيز برخاسته از نگاه دوم، به حركت امام(ع)داشت و آن نقشي است كه در فقه موجود و در كلمات فقهاي عظام داشته است و چگونگي طرح و تحليل آن به عنوان يك مستند فقهي و در واقع به مثابه مصداقي از سنت عملي معصوم(ع). اين همان بعدي از عاشورا است كه علي رغم اهميتي كه دارد كمتر به آن پرداخته شده و اينك وجهه اصلي اين مقاله قرار گرفته است.
بنابراين آن‌چه در اين مقاله، مورد نظر است نه احكام فقهي مربوط به عاشورا و نه تحليل فقهي انگيزه و ماهيت عاشورا، بلكه بررسي و ارزيابي اين موضوع است كه نمونه پيشين اين مستندسازي بهره جستن فقيهان شيعه و سنّي، از موضع اميرالمؤمنين(ع)در برخورد با باغيان به ويژه ناكثين جمل و چگونگي تعامل حضرت با آنان در آغاز، ميانه و پايان جنگ است كه در فقه به عنوان دليل عمده اي به‌ويژه براي فقهاي سنّي مطرح شده و مورد استناد قرار گرفته است، چرا كه تا آن روز، نه در زمان پيامبر اكرم(ص)و نه در دوره خلفاي پيشين، نمونه اي قابل استناد در اندازه جنگ با باغيان رخ نداده بود.

بازتاب محدود در نگاه فقها
مراجعه به متون فقهي شيعه نشان مي دهد كه تنها تعدادي انگشت شمار از فقهاي برجسته شيعه، در ميان مستندات فقهي خود، به موضوع قيام و اقدام سيدالشهدا(ع) پرداخته و به عنوان يك دليل فقهي به ارزيابي آن نشسته اند. اين‌كه چرا نگاه به عاشورا به عنوان يك مستند فقهي، محدود به اين جمع فقيهان شده و فقهاي ديگر در كتاب هاي استدلالي خود سخني از آن به ميان نكشيده اند، پرسشي است قابل اهتمام. آيا از آن رو بوده است كه در بخش مورد نظر، ادله به اندازه كافي موجود و گويا بوده و نيازي به افزودن سيره عملي امام حسين(ع) وجود نداشته است؟ اين پاسخ هر چند احتمال مي رود ولي قانع كننده نيست چرا كه فقهاي ديگر كه از اقدام حضرت نيز سخن گفته اند، نوعاً از منظر دليل مخالف و مصداق نقض به آن پرداخته اند و طبعاً اين گونه موارد نمي تواند به عذر وضوح مطلب، مسكوت بماند.
آيا به اين علت بوده است كه ماهيت حركت امام(ع) و واقعيت آن براي اين دسته از فقها روشن نبوده است و ابهام موضوع باعث عدم طرح آن شده است؟
آيا به اين دليل متعرض آن نشده اند كه آن را امري كاملاً ويژه حضرت دانسته و اساساً از محدوده و فضاي ادله فقهي بيرون مي شمرده اند؟
و يا صرفاً ناشي از يك اتفاق و غفلت است كه حركت امام(ع) در استدلال فقهي آنان، جايگاهي نيافته است؟
البته با توجه به احتمالات ياد شده مي توان قضاوت يكساني درباره همه اين فقيهان در بيان علت نپرداختن به اين موضوع نداشت ولي به هر حال اين پرسشي است قابل پي گيري كه چرا فقهاي بزرگوار در مثل موضوع بغي و احكام باغيان، به رفتار و سيره اميرالمؤمنين(ع) استناد جسته اند اما تنها چند نفر محدود از، آنان اقدام سيدالشهدا(ع)، را به عنوان يك مستند فقهي قابل بررسي دانسته اند. به عنوان مثال فقيه عظيم الشأن، شيخ طوسي «قدس سره» در بسياري از احكام بغات به تفصيل و حتي با شرح برخي جزئيات جنگ جمل و برخورد با خوارج، به استدلال مي پردازد، اما در مباحثي چون «هُدْنه» در جهاد و امر به معروف و نهي از منكر كه
مي‌توان به نوع اقدام امام حسين(ع) در عاشورا نيز پرداخت سخني به ميان نياورده است و براي اولين بار، در قرن ششم مفسّر فقيه، امين الاسلام طبرسي، از منظر فقهي آن هم در تفسير خويش به اين موضوع مي پردازد. البته اين كه تحليل حركت سيدالشهدا(ع) بر اساس موازين كلي فقهي اهل سنت چگونه است و آيا در خصوص اقدام حضرت ارزيابي و تحليلي از اين منظر صورت گرفته يا نه، از محدوده اين مقاله بيرون است و نيازمند بررسي جداگانه.
از طرف ديگر اين پرسش را نيز بايد مطرح كرد كه چرا استناد به سيره سيدالشهدا(ع) در همين جمع محدود از فقهاء نيز نوعاً محدود به بحث «هُدنه» وحداكثر«كتاب جهاد» شده است؟ آيا در ابواب ديگري از فقه نمي توان به وجوهي از حركت امام(ع) استناد جست؟ البته در كتاب هاي فقهي شيعه، بخش مستقلي در عرض ساير ابواب فقهي، به موضوع حكومت اسلامي و مباني و وظايف نظام سياسي اسلام اختصاص داده نشده است ولي آيا جاي طرح سيره سياسي امام(ع) در حركت عاشورا، در ابوابي چون امر به معروف و نهي منكر و دفاع نيز وجود ندارد؟ و اساساً بايسته است بررسي شود كه اقدام امام(ع) به عنوان يك مستند فقهي احتمالي، در كدام يك از ابواب و مسائل فقه مي تواند مطرح شود؟

شيوه بررسي انعكاس عاشورا در فقه
بررسي انعكاس و تأثير مستقيم عاشورا در مباحث فقهي فقيهان از منظر سوّم، را مي توان بر اساس سير تاريخي آن پي گرفت، به اين گونه كه از امين الاسلام طبرسي به عنوان آغازگر طرح (بر حسب بررسي و جستجوي نويسنده )آغاز كرد و سپس به ترتيب تاريخ، آن را تا دوره معاصر دنبال كرد، دوره اي كه فقيه برجسته و نام آوري چون حضرت امام خميني(ره)، سرآمد آن است و رهبري و«فقه عاشورايي» وي، توانست نظامي ديني و حكومتي اسلامي را جايگزين رژيمي نامشروع و وابسته سازد.
شيوه ديگر آن است كه بر اساس نوع تحليل و تفسير اين دسته فقها و موضعي كه درفقه در برابر آن گرفته اند،
به طرح ديدگاه ها پرداخته شود. آن‌چه در اين مقاله آمده است بر محور روش دوم و حتي الامكان رعايت ترتيب تاريخي آن است و خواننده مي تواند سير تاريخي آن را بر اساس همين طرح دنبال كند. مقدمه اي كه پيش ازپرداختن به اين ديدگاه ها‌خواهدآمد، جايگاه طرح موضوع عاشورا در فقه واستناد به آن را بيان مي كند.
در اين ميان فقيه فرزانه، حضرت امام خميني «سلام الله عليه»، هر چند داراي يك دوره فقه استدلالي مكتوب نيستند اما ديدگاهي كه در تحليل و تفسير فقهي حركت سيدالشهدا(ع) بيان كرده اند و منظري كه ايشان به عاشورا دارند، از برجستگي و قوت و جامعيتي متمايز برخوردار است. و اين چنين است كه كارايي عاشورا و منطق حسيني(ع) در نگاه ايشان به بنيان گذاري يك نظام سياسي مشروع و قدرتمند ختم مي شود و دستاورد عملي نگاه ديگر فقيهان، علي رغم فقه برجسته و وارستگي خودشان، در سطحي محدود متوقف مي گردد.
آنچه هدف اصلي اين مقاله است، تبيين انعكاس حركت امام حسين(ع) در فقه سياسي و بازگويي نوع استناد به آن و نقش آفريني در ديدگاه فقهاي بزرگوار است و نه به جهات ديگر. با اين همه به صورت بسيار محدود و مجمل به ارزيابي و نقادي و مستندسازي ديدگاه هاي ياد شده پرداخته ايم، با اين اميد كه صاحب نظران حوزه فقه و فقاهت در مباحث فقهي خويش، عهده دار تحليل و ارزيابي تفصيلي و بسط بحث درباره ماهيت حركت آن حضرت گردند و ارزش و تأثير آن در مباحث فقهي مربوطه را كمتر از ظواهر برخي روايات شريف نشمارند.

.