قصیده بهاریه

چاپ
آمد بهار و بوستان، شد اشک فردوس برین گل ها شکفته در چمن، چون روى یار نازنین
گسترده بادِجان فزا، فرش زمرد بى شِمُر افشانده ابر پر عطا، بیرون حد در ثمین
از ارغوان و یاسمن، طرف چمن شد پرنیان وز اقحوان و نسترن، سطح دمن دیباى چین
از لادن و میمون رسد، هر لحظه بوى جان فزا وز سورى و نعمان وزد، هردم شمیم عنبرین
از سنبل ونرگس جهان، باشد به مانند جنان وز سوسن و نسرین زمین، چون روضه خلد برین
از فر لاله بوستان، گشته به از باغ ارم وز فیض ژاله گلستان، رشک نگارستان چین
از قمرى و کبک و هزار، آید نواى ارغنون وز سیره و کوکو و سار، آواز چنگ راستین
تا باد نوروزى وزد، هرساله اندر بوستان تا ز ابر آذارى دمد، ریحان و گل اندر زمین
بر دشمنان دولتت، هر فصل باشد چون خزان بر دوستانت هر مهى،‌ بادا چو ماه فرودین

حضرت امام خميني(ره)

.