زيارت اهل قبور چه آثار دنيوي و اخروي دارد؟

چاپ

بر اساس آيات و روايات، ارتباط خاصى ميان قبر برزخى و قبر خاكى، يعنى بين روح انسان در برزخ و بدن مادى او در قبر خاكى وجود دارد. اين ارتباط، در اصل از ارتباط روح و بدن مادى كه در طول زندگى دنيوى با يكديگر يك نوع اتحاد داشته‏ اند، سرچشمه می گيرد كه باقطع تعلق روح از بدن پس از مرگ به كلى از ميان نمى‏رود، بلكه يك نوع ارتباط در حدّ پايين‏ترى ميان روح برزخى و بدن مادى و خاكى وجود دارد، البته نه در حد و اندازه‏اى كه در زندگى دنيوى و در دوران تعلق روح به بدن وجود داشت و نه با آن كيفيت و كميت، بلكه در ميزانى ضعيف‏تر و با كم و كيفى ديگر. از همين رو، قبر خاكى با قبر و عالم برزخى روح ارتباطى دارد كه نقاط ديگر اين ارتباط را ندارند، و به همين جهت است كه على رغم حضور روح در عالمى فوق ماده، زمان و مكان توجه خاصى به بدن مادى و نقطه‏اى كه بدن خاكى در آن است، دارد و بر اساس همين ارتباط ميان قبر خاكى و قبر برزخى است كه دستورات و احكام خاصى در باب قبر، تشييع جنازه، كفن، دفن، حرمت قبر، استحباب زيارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور و نظاير آنها در شريعت اسلامى وجود دارد. اين ارتباط روح با قبر خاكى موجب مى‏شود كه بتوان از اين طريق بهتر با روح رابطه برقرار و به او توجه كرده و نيز توجه او را جلب كرد، بدين جهت در روايات تأكيد فراوانى بر زيارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت و تلاوت قرآن كريم بر سر قبرها شده است، هر چند اين آداب در هر جايى براى مردگان خوب است، ولى به دليل ارتباط قبر برزخى با قبر خاكى بر انجام اين آداب بر سر قبرها تأكيد بيشترى شده و از استحباب بيشترى برخوردار است. از طرفى ارواح نيز بر اساس اين ارتباط با بدن مادى و قبر خود از حضور مؤمنان مسرور و مبتهج مى‏شوند. امام صادق(ع) مى ‏فرمايد: «قسم به خداى متعال، مردگان رفتن شما را مى‏ دانند و با حضور شما مسرور مى‏شوند و با شما اُنس مى‏گيرند و بهره ‏مند مى ‏شوند».1
امّا مهم‏ترين اثر دنيوى زيارت اهل قبور براى انسان، تذكر مرگ و يادآورى اين رخداد مهمّ است و اين خود، موجب باز داشتن انسان از بازى‏هاى دنيوى،2 مانع انجام كارهاى زشت و ناروا،3 باعث انجام اعمال و كردار نيك،4 سبب بى رغبتى و كم خشنودى از دنيا،5 و زمينه ‏ساز عبرت آموزى است6

رو به گورستان دمى خامش نشين 
آن خموشان سخن‏گو را ببين
ليك اگر يك رنگ بينى خاكشان 
نيست يكسان حالت چالاكشان
شحم و لحم زندگان يكسان بود 
آن يكى غمگين، دگر شادان بود
تو چه دانى تا ننوشى قالشان
ز آنكه پنهان است بر تو حالشان
بشنوى از قال‏ هاى و هوى را
كى ببينى حالت صد توى را 7

1. وسائل الشيعه، ج 2، ص 878 و نيز در اين باب نگا:عروج روح، استاد محمد شجاعى، مقدمه و تدوين محمدرضا كاشفى، تهران، كانون انديشه جوان، چاپ اوّل، 1379 ش، ص 71 ـ 76
2. نگا: نهج ‏البلاغة، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدى، خطبه 84، ص66
3. همان خطبه 99، ص 92
4. همان، كلمات قصار، 31، ص 364
5. همان، كلمات قصار 349، ص 423
6. همان، خطبه 221، ص 252
7. مثنوى / 3 / 4764 ـ 4768

.