با يكي از دوستان مسيحي در مورد اسلام و مسيحيت بحث مي كنيم گفتم ما دين شما را قبول داريم اما مشكل اينجاست كه شما حضرت عيسي مسيح(ع) را فرزند خدا مي دانيد جواب داد: «شما هم به حسين(ع) مي گوييد ثارالله يعني خون خدا به علي(ع) مي گوييد يدالله يعني دست خدا و... آيا خدا خون دارد دست دارد؟» چه جوابي به او بدهم؟
1. تعبير «ثارالله» تعبيرى مجازى است و با مساله فرزندى حضرت عيسى(ع) تفاوت دارد زيرا مسيحيان اساسا معتقد به اقانيم سه گانه (اب ابن روح القدس) مىباشند و حضرت مسيح(ع) را «خداى پسر» دانسته و براى او شان الوهيت قائلند. برخلاف اعتقاد شيعه كه كه امام حسين(عليه السلام ) را بنده خدا و امام منصوب از ناحيه پروردگار مىداند. و ثارالله چه بسا به اين معنا باشد كه خونش نزد خداوند بسيار ارزشمند است (بنابر اضافه تشريفيه) و يا كسى كه با خون او دين خدا زنده شده است، چنانكه خون مايع حيات بدن است. و يا به اين معنا كه خونش نزد خداوند بسيار محترم است و انتقامگير و خونخواه او خود خداوند است. مشابه اين تفاسير در قرآن مجيد نيز وجود دارد مثلا آن جا كه مىفرمايد: «يَدُ اَللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» در حالى كه خداوند داراى دست و پا نيست ليكن مفسران گفتهاند كه «يد» در اين جا كنايه از قدرت است.
«ثار» از ريشه «ثَأر» و «ثُؤرة» به معناى انتقام و خونخواهى و نيز به معناى خون آمده است. ر.ك: الطريحى، مجمع البحرين، ج 1، ص 237، معين، محمد، فرهنگ فارسى، ج 1، ص 1185، مفردات راغب، ص 81. براى «ثارالله» معانى و وجوه مختلفى ذكر شده كه هر يك تفسير خاص خود را مىطلبد. در مجموع به اين معنا است كه: خداوند، ولىّ دم آن حضرت است و خود او خون آن بزرگوار را از دشمنانش طلب مىكند؛ چرا كه ريختن خون سيدالشهدا در كربلا، تجاوز به حريم و حرمت الهى و طرف شدن با خداوند است. به طور كلى از آن جهت كه اهل بيت(ع) «آل الله» هستند، شهادت اين امامان، ريخته شدن خونِ متعلق به خداوند است. محدثى، جواد، درسهايى از زيارات عاشورا، ص 14، عزيزى تهرانى، اصغر؛ شرح زيارت عاشورا، ص 35. اگر چه اين واژه در قرآن نيامده است؛ ليكن مىتوان آن را با آيات قرآنى اين گونه توجيه نمود. خداوند مىفرمايد: «من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليه سلطَنًا»؛ اسراء(17)، آيه 33. «آن كس كه مظلوم كشته شده، براى ولىاش سلطه (و حق قصاص) قرار داديم». هر كسى (صرف نظر از مسلك و مذهبش)، اگر مظلومانه كشته شود، اولياى دم او، حق خونخواهى دارند و از آنجا كه اهل بيت(ع) - به ويژه امام حسين(ع) - مظلومانه و در راه ايمان و حق و خداوند كشته شدهاند و جان به جان آفرين تسليم كردهاند، در واقع «ولىّ دم» و خونخواه آنان، خود خداوند است. بنابراين «ثارالله» به اين معنا است كه خون بهاى امام حسين(ع)، متعلق به خدا است و او كسى است كه خون بهاى امام حسين(ع) را خواهد گرفت. اين واژه حاكى از شدت همبستگى و پيوند سيدالشهدا(ع) با خداوند است كه شهادتش همچون ريخته شدن خونى از قبيله خدا مىماند كه جز با انتقامگيرى و خونخواهى خدا، تقاص نخواهد شد. ر.ك. فرهنگ عاشورا، واژه «ثار». اگر «ثار» به معناى خون باشد، قطعاً مراد از «ثارالله» معناى حقيقى نيست؛ بلكه يك نوع تشبيه، كنايه و مجاز است. چون مسلّم است كه خدا موجودى مادى نيست تا داراى جسم و خون باشد؛ پس اين تعبير از باب تشبيه معقول به محسوس است؛ يعنى، همان گونه كه نقش خون در بدن آدمى نقش حياتى است، وجود مقدس امام حسين(ع) نسبت به دين خدا چنين نقشى دارد و احياى اسلام با نهضت عاشورا بوده است. 3. شايد بتوان در اين باره با نگاه عرفانى مستند به روايات نيز به نتيجهاى نورانى دست يافت. از امام على(ع) نيز به «اسدالله الغالب» و «يدالله» تعبير شده است و در حديث «قرب نوافل» از پيامبر(ص) روايت شده است كه خداوند فرمود: «ما تحبب الى عبدى بشىء احب الىّ مما افترضته عليه و انه ليتحبب الىّ بالنافله حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه الذى يسمع به و بصره الذى يبصر به و لسانه الذى ينطق به و يده التى يبطش بها و رجله التى يمشى بها اذا دعانى احببته و اذا سألتنى اعطيته»؛ محاسن برقى، ج 1، ص 291. «بنده من به چيزى دوست داشتنى تر از واجبات، نزد من اظهار دوستى نمىكند و همانا او با نوافل نيز به سوى من اظهار دوستى مىكند. آن گاه كه او را دوست بدارم گوش او مىشوم كه با آن مىشنود و ديده او مىشوم كه با آن مىبيند و زبان او مىشوم كه با آن سخن مىگويد و دست او مىشوم كه با آن ضربه مىزند و پاى او مىشوم كه با آن راه مىرود. اگر به درگاه من دعا كند، او را دوست خواهم داشت و اگر از من درخواست كند به او عطا مى كنم». از اين روايت به خوبى آشكار مىشود كه اولياى خداوند، «خليفه» او بر روى زمين و مظهر افعال الهىاند. خداوند جسم نيست، اما آنچه را كه اراده مىكند انجام بدهد، از طريق دست اولياى خود به ظهور مىرساند و كمكى را كه مىخواهد به سوى بندهاى بفرستد، با پاى اولياى خود مىرساند. و خونى را كه مىخواهد از سوى خود براى احياى دين خودش ريخته شود، از طريق شهادت اولياى خودش ظاهر مىسازد. از اين رو همان طور كه دست امام على(ع) دست قدرت خدا و «يدالله» است؛ خون امام حسين(ع) نيز خون خدا و «ثارالله» است. از اين رو در زيارت عاشورا مىخوانيم: «السلام عليك يا ثار الله و ابن ثاره و الوتر الموتور»؛ «سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خون او! سلام بر تو اى يگانه دوران!» همان گونه كه مرحوم ابن قولويه در زيارت هفدهم و بيست و سوم امام حسين(ع) اين فقره را نقل مىكند: «و انك ثار الله فى الأرض و الدم الذى لا يدرك ثاره أحد من أهل الأرض و لا يدركه الا الله وحده»؛(ترجمه كامل الزيارات، ص 683، زيارت 16). همان گونه كه نقش خون در بدن آدمى نقش حياتى است و بود و نبودش، مرگ و زندگى او را رقم مىزند، وجود مقدّس امام على و امام حسين(ع) نزد خدا و در دين او چنين نقشى دارند كه اگر آن حضرت نبود، اسلام نبود و اگر حسين(ع) نبود، اسلام و تشيّع نبود. آرى! تا ياد و نام سيّدالشّهدا(ع) زنده و بر سر زبانها است، تا عشق حسين(ع) در دلها مىتپد، تا آتش محبت و ولايت او در قلوب انسانها مشتعل است، تا فرياد «يا حسين» بر بلنداى آسمانها و زمين طنين انداز است؛ نام و ياد خدا زنده و پايدار است؛ چون او همه هستى خود را در راه خدا انفاق و ايثار كرد، سيماى ننگين رياكاران و تحريفگران زمان را آشكار نمود و نقاب از چهره زشت آنها برداشت و اسلام ناب نبوى و علوى را بر مردم نماياند. خون او شرافت «ثارالله» را گرفت.
منبع: پرسمان دانشجويي
.