تفاوت بين بت و بتخانه و عبادت بتها با اولياء خدا و زيارتگاه اولياء الله و زيارت قبور ايشان با اندك دقتي روشن وآشكار است. از نظر بت پرستان بتها مجسمه ها نمادهايي از موجوداتي فوق طبيعي هستند كه تدبير امور عالم را در دست دارند. از نظر آنها اين موجودات فوق طبيعي داراي شأن الوهيت و خدايي هستند لكن خود، زير نظر خدايي بزرگترند و مي توانند در پيشگاه آن خداي بزرگ شفاعت كنند. بت پرستان معتقدند كه انسانها بايد اين موجودات فوق بشري را عبادت كنند تا از لطف آنها برخوردار شوند. از نظر بسياري از بت پرستان خداي بزرگ و خالق كلّ فراتر از آن است كه انسان بتواند او را عبادت كند لذا معتقدند كه انسان بايد فقط خدايان و مدبرين عالم را پرستش كند. بنابراين بتخانه در نظر بت پرستان عبادتگاه بتهاست نه عبادتگاه خداي بزرگ و خالق كلّ. اما اولياءخدا(انبياء،ائمه اطهارو صلحا ) به اعتقاد شيعيان اولاً بشرند و ثانياً مثل همه انسانها مكلّفند و ثالثاً مدبّر عالم هم نيستند. اينها تنها تفاوتي كه با ديگر انسانها دارند اين است كه با اخلاص كامل مطيع خدا بوده اند؛ وبه همين سبب به خدا نزديكترند؛ و از اين رو الگو و سرمشق ديگرانند. اينها كساني هستند كه در بندگي خدا از ديگران سبقت گرفته اند؛ وبه علت همين سبقت گرفتنشان از جانب خداوند متعال امام(جلودار) و هادي(راهنماي) ديگران شده اند؛ و خدا ما را مكلف كرده كه در مسير سير الي الله چشم به آنان بدوزيم و گوش به آنان دهيم تا راه صحيح را گم نكنيم.اينها كساني هستند كه با اطاعت خدا كه زنده ي جاويد است به حيات طيبه دست يافته اند و ما نيز مكلفيم كه با پيروي از آنها به حيات الهي و طيبه دست يابيم. خداوند متعال در مورد چنين انسانهايي فرموده است:
« يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم » ( انفال / 24)
« افمن يهدي الي الحق احق ان يتبع ام من لا يهدي الا ان يهدي فما لكم كيف تحكمون »( يونس / 35)
«يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم...» (نساء /59)
بت پرستان بتها را عبادت مي كردند و آنها را صاحب مقام شفاعت استقلالي مي دانستند و براي آنها شأن ربوبيت وتدبير عالم را قائل بودند. در حالي كه ما اولياء الهي را بندگان خالص خدا مي دانيم كه هيچ گونه شأن ربوبيت نيز ندارند. واگر براي آنها مقام شفاعت قائليم به اين دليل است كه خداوند متعال چنين مقامي را براي آنها اثبات نموده و به آ ننها اذن داده است و شفاعت آنها شفاعت مأذونه است و آنها شفاعت نمي كنند مگر كسي را خدا از او راضي باشد. (رك : آيات 28انبيا / نجم 26 /مريم 87 / يونس 3/ زخرف 86) خداوند متعال وقتي از بت پرستان انتقاد مي كند اصل شفاعت را ردّ نمي كند بلكه مي گويد شما براينكه ادعا مي كنيد بتها شفيع مردمند هيچ دليل و برهاني نداريد و چيزي را ادعا مي كنيد كه وجود خارجي ندارد. ( رك : يونس 17و18 )
حال مي پردازيم به تفاوت بتخانه ها و زيارتگاهها. گفتيم كه بتخانه، محل عبادت بتهاست نه محل عبادت خدا؛ درحالي كه زيارتگاهها اماكني هستند براي عبادت خدا. ما به احترام اولياء خدا در اطراف قبر آنها اماكني را تأسيس مي كنيم تا مردم در آنها نماز به جا آورند و دعا بخوانند و به ياد خدا باشند؛ و روشن است كه عبادت در چنين اماكني از نظر كيفيت مي تواند بهتر از عبادت درخانه باشد؛ چون در اين اماكن انسان تحت تأثير شخصيت اولياء الهي سعي مي كند كه خود را به آنها شبيه تر كند و با حضور قلب بيشتري عبادت كند. لذا زيارتگاههاي ما همواره محل تشكيل نمازهاي جماعت و تشكيل جلسات دعاست و هيچكس در اين زيارتگاهها اولياءخدا را عبادت نمي كند. اما اگر كسي ادعا كند كه تأ سيس عبادتگاه خدا در اطراف قبور اولياء الهي شرك است جواب مي دهيم كه اولاً هيچ دليل شرعي برچنين ادعايي وجود ندارد؛ لذا بنابر اصالة الاباحه اين كار هيچ منع شرعي ندارد ثانياً اگر اين كار جايز نبود اصحاب پيامبر(ص) و از جمله علي(ع) اجازه نمي دادند كه پيكر مبارك نبي اكرم(ص) در مسجد مدينه دفن شود. ثالثاً قرآن كريم حكايت مي كند كه برفراز قبور اصحاب كهف مسجد(عبادتگاهي) با شد؛ واگر اين كار اشكال شرعي داشت خدا آن را مذمت مي نمود در حالي كه خدا نه تنها آن را مذمت نكرد بلكه با زبان تأييد از آن سخن گفت. (رك : كهف 21)
اما در خصوص ضريح اولياءالله(ع) گفتني است كه اين ضريحها صرفاً براي محافظت ازقبور ايشان است تا تماس زياد زيارت كنندگان باعث تخريب ظاهر قبور نشود؛ بخصوص كه برخي افراد ممكن است بخواهند مقداري از خاك قبور را جهت تبرك بردارند.در اين خصوص آنچه ممكن است باعث شبهه در برخي اذهان شود اين است كه آيا زيارت كردن و تبرك جستن به قبورو آثاراولياء الهي شرك نيست؟ و آيا اين هم نوعي پرستش نيست؟
جواب اين است كه هر تعظيم واحترام و اظهار علاقه و خضوع وخشوعي به معناي عبادت و پرستش نيست. پرستش آن خضوع و خشوعي است كه از روي اعتقاد به ربوبيت مخضوع له باشد لذا اگر كسي براي استاد و معلم خويش خضوع كند نه تنها شرك نيست بلكه عين ثواب است و همچنين خضوع براي والدين. خداوند متعال در اين خصوص مي فرمايد: « واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما كما ربّياني صغيرا» ( اسراء /24 ). بلي اگر كسي براي اولياء الهي شأن ربوبيت قائل شود و با اين اعتقاد در برابر آنها خضوع وخشوع نمايد يقيناً شرك خواهد بود. اما شيعه دوازده امامي چنين اعتقادي در مورد اولياء الهي ندارد؛ و البته حساب برخي افراد منحرف كه خود را شيعه مي نامند و در جلسات خود دم ار ربوبيت اهل بيت مي زنند را بايد از قاطبه شيعه جدا كرد. اينها افراد شياد و منحرفي هستند كه به نام اهل بيت مردم را به انحراف مي كشند. در واقع خشوع وخضوع ما در مقابل اولياء الهي چيزي نيست جز تعظيم تقوا و عبوديت خداوند متعال. ما اين بزرگواران را احترام مي كنيم چون الگوي پاكي و تقوا هستند و متقي بايد مورد احترام باشد؛چون خدا او را محترم شمرده و فرموده است « انّ اكرمكم عند الله اتقاكم » (حجرات/ 13) كسي كه در نزد خدا محترم است در نزد ما هم محترم خواهد بود؛ و اگر دوست داران اولياء خدا از قبور آنها تبرك مي جويند و قبور ايشان را مي بوسند به نيت احترام و تعظيم وتكريم است نه به نيت عبادت. ما قبر پيامبر خدا و اهل بيت او را به همان نيّتي مي بوسيم كه جلد قرآن را مي بوسيم. ظاهر قرآن چيزي جز چرم وكاغذ و مركب نيست؛ ولي هيچ مسلماني اعم از شيعه وسني جلد چرمي و صفحات كاغذي قرآن را به نيت چرم وكاغذ نمي بوسد بلكه ما جلد قرآن را مي بوسيم به اين اعتبار كه اين چرم وكاغذ و مركب حامل كلام خداست. ما در واقع كلام خدا را مي بوسيم و در برابر كلام خدا خضوع وخشوع نشان مي دهيم؛ و آنگاه كه قرآن تلاوت مي شود ما به احترام كلام خدا سكوت مي كنيم و با ادب و متانت مي نشينيم نه به خاطر صداي قاري قرآن. اگرجلد و كاغذ و مركب قرآن به واسطه حقيقت آن محترم است و بي وضو دست زدن بر كلمات آن حرام است؛ و نجس كردن آن معصيت است، پس جسم و قبر پيامبر نيز محترم است. قرآن كريم قبل از آن كه بر كاغذ نقش بندد در جان پيامبر نقش بسته است و جان او حامل حقيقت قرآن است وجسم او حامل جان او بوده است؛ پس جسم پيامبر نيز محترم است. ائمه اطهار(ع) نيز وارث علم پيامبرند و حقيقت قرآن را در جان خود دارند؛ و طبق حديث متواتر ثقلين اهل بيت(ع) عدل قرآنند و تا قيامت از قرآن جدا نمي شوند؛ و موجودي كه هميشه با قرآن است و وجودش مخزن كلام خداست محترم خواهد بود؛ واگر گفته شود كه بعد از مرگ اين بزرگواران، روح آنان از بدنشان جدا شده است و ارتباط اين جسم با روح، كه حامل كلام خداست قطع شده است پس جسم آنان كه در قبور است محترم نيست. جواب مي دهيم كه ارتباط جسم با روح كمتر از ارتباط پيراهن با روح نيست. پيراهن حضرت يوسف(ع) را از مصر به كنعان آوردند و حضرت يعقوب آن را بر چشم نابيناي خود ماليد و چشمان او به بركت اين پيراهن كه چند روزي با بدن مبارك حضرت يوسف(ع) تماس داشت بينا شد. ( رك : يوسف / 93-96 ) اگر پيراهن يوسف بعد از جدايي از بدن وي و با فاصله اي زياد چنين بركتي دارد، چرا بدن شريف نبي اكرم و اوصياي او كه عمري حامل روح آنان بوده و عمري وسيله عبادتهاي خالصانه آنها بوده است چنين مبارك نباشد. روايات متعددي دركتب صحاح اهل سنت و كتب شيعه وجود دارند كه مردم آب وضوي پيامبررا مي گرفتند و براي تبرك به مريضان خود مي دادند و پيامبر خدا آنها را از اين كار منع نمي كرد. آب دهان آن حضرت چاه بي آب را پر آب مي كرد و زخم شمشيررا علاج مي نمود و چشم بيمار را شفا مي داد. كسي كه آب دهانش چنين باشد كل پيكر مبارك او چه بركتي خواهد داشت. لذا اگر ما از قبور اهل بيت(ع) تبرك مي جوييم از اين جهت است كه معتقديم وجود اين بزرگواران به واسطه اتباط با خدا از خدا بركت مي گيرد؛ همانگونه كه پيراهن يوسف(ع) بركتي الهي داشت. و اگر كسي گويد كه يوسف(ع) زنده بود و وجود الهي او از فاصله دور بر پيراهن او تأثير مي گذاشت در حالي كه پيامبر اكرم(ع) و اهل بيت او مرده اند. جواب مي دهيم كه اولا ائمه اطهار(ع) همگي شهيد راه خدا هستند و طبق صريح آيات خدا شهدا زنده اند و مي توانند به دوستان خود در دنيا بشارت دهند.( رك : آل عمران / 168-171) ثانياً هيچكس ادعا نكرده و نمي تواند ادعا كند كه مقام شهدا از مقام نبي اكرم(ص) و اهل بيت او برتر است؛ بنابراينهدا زنده اند دا شهدا زنده اند ثانياً هيچكس نمي تواند ادعا كند كه مقام شهدا از مقام نبي اكرم(ص) و اهل بيت او برتر است؛ پس اگ اگر شهدا زنده اند پس به نحو اولي پيامبر و آل او هم زنده اند و دقيقا به همين دليل است كه ما در حرم اين بزرگواران به ايشان سلام مي دهيم چون يقين داريم كه آنها زنده اند و وكلام ما را مي شنوند وشاهد اين ادعا آن است كه خدا هم ما را مكلف كرده است كه بر آنها سلام دهيم؛ اگر آنها سلام ما را نمي شنيدند و اظهار دوستي و مودت ما را نمي ديدند خداوند حكيم ما را امر نمي كرد كه بر آنان سلام كنيم خداوند متعال در مورد پيامبر(ص) به ما امر كرده است كه : «ان الله وملائكته يصلون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه وسلموا تسليما »( احزاب / 56 ) شكي نيست اين امر بر مومنين تمام اعصار و قرون است و منحصربه مومنين عصر رسالت نيست. اگر پيامبر اين سلام را نمي شنود پس سلام ما چه ارزشي دارد. خداوند متعال در مورد اهل بيت او نيز ما را مكلف كرده است كه هرروز چندين بار در تشهد نمازهاي يوميه بگوييم « اللّهم صلّ علي محمد و آل محمد » و امر كرده است كه بر پيامبر خدا سلام كنيم و بگوييم « السلام عليك ايها النبي و رحمة الله و بركاته » و امر كرده است كه بر تمام عباد صالح خدا اعم از زنده و مرده سلام كنيم و بگوييم : « السلام علينا و علي عبادالله الصالحين » وشضكي نيست كه اهل بيت(ع) در رأس عبادالله الصالحين هستند؛ ومگر زيارت غير از همين سلام دادن و اظهار مودّت است همان مودّتي كه طبق آيه (23 شوري) برجميع مسلمين واجب است؛ و مگر زيارتنامه هاي اهل بيت(ع) كه در حرمهاي آنان خوانده مي شود چيزي جز تفسير و تفصيل همين عبارات نماز و آيات فرآن است. ما در زيارتنامه به انبياء و اهل بيت سلام مي دهيم و مودت خود را نسبت به آنها اظهار مي كنيم و از خدا مي خواهيم كه ما را در زمره پيروان ايشان قرار دهد؛ آيا اين شرك است. اگر اين شرك است پس همه مسلمين در نمازشان كار مشركانه مي كنند؛و خدا ما را به شرك امر كرده است و خدا منزه از آن است كه امر به باطل گند.
مطلب آخر در اين باب اين كه از ظاهر كلمات برخي عرفا چنين استفاده مي شود كه اينها به ربوبيت معصومين(ع) قائلند و برخي اسماء خدا را براي معصومين(ع) اثبات مي كنند. شكي نيست كه برخي از اين افراد از عرفان حقيقي فرسنگها فاصله دارند و تنها برخي كلمات عرفا را ياد گرفته اند ولي از حقيقت آن بي اطلاعند. عرفان نظري يك علم است و هر علمي اصطلاحات خاص خود را دارد؛ وسزاوار نيست كه ازاصطلاحات يك علم، معاني عرفي آنها را مد نظر قرار داده و شروع به انتقاد و تكفير كنيم. عرفاي واقعي هيچ گاه انسان كامل را خدا يا ربّ نمي دانند بلكه او را خليفه خدا و متخلّق به اخلاق الله مي دانند. لذا مي گويند انسان كامل مظهر اسماء خداست يعني انسان كامل موجوديست كه تمام وجودش نمايانگر خداست همان طور كه ديگر موجودات عالم نشانه ها و آيات خدا هستند با اين تفاوت كه انسان كامل، كاملتري نشانه خداست. در وجود ديگر موجودات بعضي از اسماء خدا جلوه كرده است ولي در وجود چهارده معصوم تمام اسماء خدا جلوه كرده است؛ و البته مراد از اسماء خدا كه در انسان كامل ظهور كرده است اسماء ذاتيه او نيست.خلاصه مطلب اين كه تمام موجودات آيات خدا هستند و انسان بزرگترين آيه خداست و شكي نيست كه اين اعتقاد شرك نيست.
منبع: پرسمان دانشجويي
.