جورج جورداق ادیب مسیحی (قسمت اول)

چاپ

هر جا که بدنبال عدالت بگردید ، نام علی را در آنجا خواهید یافت و در هر جا که در جستجوی انسانیت بر آیید نظیری برای آن حضرت نخواهید یافت. او والاترین الگو و عالیترین مثال است و هیچ کسی نمی تواند در انسانیت، عدالت، سخاوت، آزادمنشی، بخشش و شجاعت نظیر او باشد و به پایه علم، ادب، بلاغت، سعه صدر و عطوفت او برسد. آری آنان کجا و بوالحسن کجا؟ که: میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است.
امام علی علیه السلام تجسم حقیقی همه فضایل انسانی است، نام او مترادف با هر فضیلت و منقبتی است و چاره ای جز این نیست که او را همانند آن معانی متعالی که در او تجلی یافته بشمار آورید. بشریت تا کنون نظیری برای او نیافته است و اگر چشم بینا بیابد خواهد فهمید که با از دست دادن علی، دچار چه زیان بزرگی شده و در چه خسارت بزرگی همچنان بسر می برد.
از آنجا که امام (ع) جلوه ارزش ها و مشعل تمدن است، همه بزرگان در برابرش زانو می زنند و تنها کاری که می توانند بکنند این است که سر به زیر افکنند و در تعظیم و بزرگداشت او کمرخم کنند.
این بزرگان با هر عقیده و فرهنگ و ایدئولو؟ی، وقتی به فرزند ابیطالب
می رسند خود را نا چیز می یابند و گریزی جز بزرگداشت و تعظیم او
نمی بینند و عشق به آن شخصیت بلند مرتبه و سترگ، وجودشان را
فرا می گیرد و کیست که عاشق همچو اوئی نشود و اذعان نکند که
او شخصیتی بی بدیل است.
از اینجاست که دانشمندان، ادیبان، اندیشمندان، سیاستمداران، روشنفکران، دانشگاهیان و تمامی جویندگان حقیقت و همه دوستداران نیکی و فضیلت در ادیان و مذاهب و گرایشات فلسفی و فکری گوناگون،
به دیده تجلیل و اعجاب به این شخصیت سترگ می نگرند، که جهان را به شگفتی واداشته و با عدالت و با انسانیتش بر جهان سایه افکنده است. یکی از این بزرگان، اندیشمند و ادیب مسیحی معروف " جرج جرداق" است که انگیزه ( کشف دوباره علی) او را واداشت که شش جلد بزرگ در معرفی شخصیت یگانه آن حضرت به نگارش در آورد و این محصول علمی گسترده را تحت عنوان " علی، صدای عدالت انسانی" به جهانیان تقدیم کند؛ کتابی که شهرت آن تمام آفاق را فراگرفته و بازتاب کم نظیری در جهان امروز داشته است.
مجله " المنبر" که دردیداری با این ادیب بزرگ بر آن شده تا آشنایی بیشتری با شخصیت او حاصل کند می نویسد ما طی ملاقات او را شخصیتی عاشق حق و خیر یافتیم؛ عشقی که او را بر آن داشت که این دستاورد بزرگ را خلق کند، همان دستاوردی که صاحبش آن را دلپذیرترین و دلچسب ترین کار ها و نوشته های خود می داند.
استاد جرداق، علی را آنگونه که دیگران می بینند نمی بیند، او علی را بهترین ساختار وجودی اندیشه والای انسانی و وجدان سترگ عدالت و آزادی و مساوات می بیند، او هدف علی را سعادتمند کردن مردم مطابق با مبانی اجتماعی که لازمه اش عدالت، هم گرایی و تکامل است
می داند. با هم متن این مصاحبه را می خوانیم :
س)در آغاز مایلیم از زندگی و فعالیت های خودتان برایمان صحبت کنید.
ج) نام من جورج سجعان جرداق است در منطقه جدیده مرجوعین درسرزمینی که از زیباترین نقاط زمین و از پررویدادترین و پرخاطره ترین مناطق است و در خانواده ای غسانی دارای ریشه های قحطانی متولد شدم و در محیط کاملا عربی و خاص که طالب معرفت بود پرورش یافتم .
برادر بزرگم مهندس فواد جرداق که لغت شناس و شاعر و مهندس بود تاثیر تربیتی ویژه ای بر من در دوران کودکی داشت . درسهای ابتدایی را در یکی از مدارس روستا آموختم . اهالی روستای من به فراگیری فراوان علم و دانش معروف بودندو شخصیت هایی از میان آنان سر برآورده اند که از جمله آنان میخاییل الدبعی بزرگترین دانشمندعلم طب جهان در قرن بیستم است .
در اثنای تحصیل در هر فرصتی از مدرسه می گریختم و با دو کتا ب دیوان متنبی و مجمع البحرین شیخ ناصی الیازجی که با آنها مانوس بودم در دل طبیعت زیبا و زیر درختی پر سایه یا در نزدیکی آب روان با اشتیاق فراوان به مطالعه می پرداختم . این را هم بگویم که منطقه ما مملو از چمنزارهای سرسبز و چشمه های جوشان بود که تعداد آنها به صدها چشمه
می رسید. عربها به خاطر فراوانی همین مرغزارها به این گونه مناطق «مرج » می گویند و به دلیل کثرت همین چشمه ها ،روستا و منطقه مارا نیز «مرج العیون » یا « مرجعیون » می نامند . یک بار برادرم مرا در حال مطالعه دید و بسیار تشویق کرد که به این روش ادامه دهم حتی اگر شده به خاطر مطالعه ، از مدرسه بگریزم . او سپس کتاب
« نهج البلاغه » را برایم آورد و گفت : این کتاب را به صورت ویژه بخوان و هرچه را که میتوانی از آن حفظ کن چون برای کسی که آن را بخواند و حفظش کند بسیار سودمند است . و چون حافظه خوبی داشتم هنوز سیزده سالم نشده بود که بسیاری از مطالب آن سه کتاب و به خصوص نهج البلاغه را از حفظ شدم که تا به امروز این مطالب در حافظه ام باقی مانده است . پس از مدتی یکی از بستگان به نام منصور جرداق که یکی
از بزرگترین دانشممدان ریاضیات در عصر حاضر نه تنها در شرق عربی بلکه در تمام جهان است ، تصمیم گرفت مرابه اروپا بفرستد تا به تحصیل علوم طبیعی و ریا ضیات بپردازم اما من به خاطر وابستگی و علاقه به روستا و محیط طبیعی و روحی آن و نیز گرایش شدید به شعر و ادب ، از رفتن سرباز زدم و به جای آن به بیروت رفتم و تحصیلاتم را در دانشکده بطرکیه که به داشتن توانمندترین دانشجویان زبان وادبیات عرب شهرت داشت ادامه دادم . علت انتخاب این دانشکده و اشتیاق من به تحصیل در آن ، شناختی بود که در آن زمان از گذشته و سابقه علمی آن داشتم به خصوص که می دانستم شیخ ابراهیم یازجی بزرگترین دانشمند علی الاطلاق زبان عرب در طی دو هزارسال ، در گذشته از اساتید این مدرسه بود و فرزند خلیل مطران شاعر معروف در این مدرسه درس می خوانده واز شاگردان شیخ ابراهیم یا زجی بوده است .معروف بود که این مدرسه پایبند روش مخصوص خود در تدریس زبان عرب است ، بعلاوه اینکه اساتید آن در تدریس زبان فرانسه شهره بودند.
از جمله اساتید من در دوران تحصیل در این دانشکده ، ادیب معروف رئیف خوری و علامه دوران ، مرجع بزرگ زبان و ادبیات عرب فواد افرام البستانی بنیانگذار و نخستین رییس دانشگاه لبنان بود ، استاد من در زبان و ادبیات فرانسه هم شاعر فرانسوی زبان ، میشل فرید غریب بود.
زمانی که هجده ساله بودم نخستین کتاب خود را با عنوان « فاگنروزن » به رشته تحریر درآوردم ، فاگنر همان شاعر و فیلسوف معروف آلمانی است ، این کتاب در انتشارات « المکشوف » توسط شیخ فواد حبیش چاپ شد . به نظر می رسد جلوه های فصاحت عرب در این کتاب مورد اعجاب علامه بزرگ شیخ عبدالله العلایلی قرار گرفته بود که او را واداشت به صراحت اعلام کند : چنین فصاحتی در ادبیات عصر حاضر ما نظیر ندارد.
این کتاب همان طور که دکتر طه حسین معتقد بود شایسته است در فهرست کتابهایی قرا ر گیرد که دانشجویان رشته ادبیات دانشگاهها موظفند آنها را بخوانند . پس از فارغ التحصیلی از دانشکده بطرکیه دو کار را همزمان شروع کردم : نویسندگی مداوم در مطبوعات لبنان و کشورهای عربی و تدریس دو درس ادبیات عرب و فلسفه عربی در برخی از دانشکده های بیروت .
از جمله روزنامه هایی که در آن ها بطور مرتب مطلب می نوشتم، الجمهور الجدید، الحریه، الصیاد، الشبکه، نساء، الکفاح العربی، الامن و برخی روزنامه های عربی زبان چاپ پاریس بودند، دو سال هم بدون وقفه در روزنامه الوطن و مدتی هم در روزنامه الرای العام که همگی در کویت چاپ می شدند به نوشتن مشغول بودم، مضافا اینکه مقالات من در بسیاری از روزنامه های مصرو روسیه بصورت پراکنده چاپ می شد. در حال حاضر در روزنامه های موسسه الصیاد و در مجله الکفاح العربی و الامن بصورت دائمی مشغول نوشتن هستم.
در کنار کار مطبوعاتی در برنامه های رادیویی چه روزانه و چه هفتگی مشارکت داشتم از جمله برنامه روزانه ای که به نام (علی طریقتی) از 15 سال پیش در رادیوی معروف « صوت لبنان» پخش شد و با علاقه و اصرار مدیریت رادیو و شنوندگان همچنان پخش می شود.
نکته ای که قابل ذکر است اینکه تمام آنچه که در مطبوعات می نویسم و یا در رادیو پخش و اجرا می کنم سانسور نمی شوند و این شرط نخست و اساسی من در کار با مطبوعات و سایر رسانه های اطلاع رسانی بوده است.
در همین دوران من مجموعه کتاب های مربوط به امام علی (ع) را به شرح زیر تالیف کردم:
علی و حقوق بشر، رابطه علی و نقلاب فرانسه، علی و سقراط، علی و زمانه اش ، علی و ناسیونالیسم عرب و ضمیمه بزرگ آن ها با عنوان شگفتی های نهج البلاغه که این آخری چهار بار در یک سال توسط سه ناشر به اسامی دارالنهار در بیروت ، دار الشرق در مصر و دارالغدیر در بیروت به چاپ رسیدند.
از کتاب های دیگر که پس از « فاگنروزن» و مجلدات امام علی ، در اینجا و آنجا چاپ شده می توان به موارد زیر اشاره کرد: قصور و اکواخ ( کاخ ها و کوخ ها)، رمان تاریخی در 1000 صفحه با عنوان صلاح الدین و ریچارد شیردل، نجوم الظهر ( ستارگان ظهر) ، عبقریه العربیه ( نبوغ عرب)، صبایا و مرایا( دختران و آینه ها )، وجوه من کوتون ( چهره هایی از کوتون) حدیث الحمار و حکایات همچنین چندین نمایشنامه تاتر و فیلمنامه یک سریال تلوزیونی را نوشته ام.
س) چگونه با شخصیت امام علی (ع) آشنا شدید؟ کی و کجا؟
ج) همان طور که قبلا گفتم شناخت من نسبت به این شخصیت بزرگ در اصل به زمان کودکی باز می گردد آن زمان که برادرم فواد، نهج البلاغه رابرایم آورد و گفت: این کتاب را بخوان و هر چقدر می توانی از آن را حفظ کن. علاوه بر این برادرم فواد قصائد زیادی درباره امام علی می سرود و در آنها از نبوغ و اندیشه بلند و عظمت مبانی و اصول انسانی حضرت و از زندگی شرافتمندانه او سخن می گفت.او این قصائد را برای کسانی که به خانه مان می آمدند می خواند و من با دقت زیاد به آنها گوش می دادم.
یکی از این قصائد در اواخر جلد پنجم از کتاب « علی صوت العداله الانسانیه» آورده شده است.
بدین ترتیب تصویر امام علی از دوران کودکی در ذهن و جان من نقش بست همچنانکه سخنان و کار ها و تصاویر اثر گذار ، در اندیشه و جان کودک نقش می بندد.
روزگار گذشت و من از دانشکده بطرکیه بیروت –همانطور که قبلا گفتم- فارغ التحصیل شدم و به تدریس ادبیات عرب و فلسفه عربی در برخی مراکز علمی بیروت پرداختم. در این دو درس، بر طبق برنامه آموزشی لازم بود، آثار ادبی و فکری امام علی تدریس شود، و ار آنجا که خاطرات و احساسات دوران کودکی انسان برای تدریس نا کافی است و استاد و مدرس باید اطلاعات کامل و آگاهیهای همه جانبه از شخصیت ادیب یا فیلسوفی که قصد دارد برای دانشجویان معرفی کند داشته باشد، ترجیح دادم در خصوص اما علی به بررسی آراء و نظرات محققان پیرامون امام و نیز کتابهای نوشته شده در مورد شخصیت ادبی، فکری، اجتماعی و سیاسی ایشان بپردازم تا به آنچه از این شخصیت در دوران کودکی در ذهن و جان من وجود داشته افزوده شود.
این را هم باید دانست که آگاهی یافتن و کسب اطلاع از نظرات نویسندگان و مورخان درباره شخصیت اندیشمند یا فیلسوفی که آدمی قصد دارد درباره او به دانشجویان تدریس کند کاری متداول و معروف و در عین حال ضروری بشمار می رود و من بدین ترتیب شروع به خواندن کتابهایی کردم که درباره امام علی نوشته شده بود.پس از مطالعه این کتابها برایم روشن شد که اغلب آنها در مورد مسائل تاریخی محدود به یک زمان و مکان معین سخن می گویند و چه بسا تکیه سخن آنها به گروهی از مردم در برخی مراحل تاریخی مربوط می شود نه به همه مردم در تمام زمانها و دورانها. بیشتر مطالب این کتابها پیرامون حق امام در خلافت و مقدار و میزان این حق از نظر نویسندگان آنها بود، و هر یک از آن نویسندگان هم بر اساس انگیزه ای دست به نگارش زده بودند که این انگیزه ها هیچ ارتباط مستحکم با واقع نگری حاکم بر اندیشه علوی و با دیدگاه امام نسبت به معنی هستی، و قوانین و سنت های ثابت آن و شروط یک زندگی سالم و هدفمند نداشت.

سه شنبه 90/12/9

منبع : زائرین