امام عليه السلام نيز با كمال نظم و به صورتي شيوا و شيرين گفته هاي جدش را در خانه براي مادرش بيان مي كرد.
در آن روزها، هرگاه اميرمؤمنان عليه السلام به منزل مي آمد با كمال تعجب مي ديد كه حضرت زهرا عليهاالسلام از آيات تازه ي قرآن و روايات رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آگاه است. پس از او پرسيد:
«اين علوم و معارف را چگونه بدست آوردي؟»
حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود:
«هر روز فرزندم حسن مرا از آيات و روايات تازه آگاه مي كند.»
در يكي از روزها اميرمؤمنان عليه السلام در منزل مخفي شد تا سخن گفتن كودك خود را ملاحظه فرمايد. پس امام حسن عليه السلام طبق معمول وارد خانه شد تا آنچه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در ضمن سخنراني شنيده بود، براي مادر بيان نمايد ولي اين بار بخلاف هميشه هنگام تكلم دچار لكنت مي شد و كلمات را به زحمت ادا مي كرد.
فاطمه عليهاالسلام متعجب شد و فرمود:
«پسرم چرا امروز در سخن گفتن ناتوان شده اي؟»
امام مجتبي عليه السلام فرمود:
«يا اماه! قل بياني و كل لساني. لعل سيدا يرعاني.»
«مادر جان! تعجب نكن، چرا كه گويا شخص بزرگي سخنانم را مي شنود، از اين رو زبانم لكنت گرفته و بيانم از فصاحت افتاده است.»
در اين حال اميرمؤمنان علي عليه السلام از پشت پرده بيرون آمد و فرزندش را در آغوش گرفته و بوسيد [1] .
[1] بحارالانوار، ج 43، ص 238.
چهارشنبه 91/5/11
منبع : زائرین