چرا به ما شیعه اثنی عشری می گویند ؟

چاپ

پيدايش شيعه و اطلاق اين نام به گروهي خاص (پيروان علي ـ عليه السلام ـ )طبق روايات و گزارشات تاريخي به دوران زندگي و حيات حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر مي گردد.
جابر بن عبد الله انصاري، صحابي رسول مكرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل مي كند: ما در خدمت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بوديم، علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ وارد شد،‌آن گاه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با اشاره به علي ـ عليه السلام ـ فرمودند: و الذي نفسي بيده ان هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامه(3) . سوگند به كسي كه جانم در قبضه قدرت اوست، همانا اين مرد (علي ) و پيروانش در روز قيامت البته از رستگاران خواهند بود. در جاي ديگر مي فرمايد: يا علي تو و شيعيانت در بهشت هستيد.(4)
در رابطه با اين بخش بايد گفت كه بعد از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و سلم ـ در دوره خلافت عمر نوشتن حديث و حتي نقل آن ممنوع شد و اين عمل حدود يكصد سال ادامه يافت تا اين كه در دوره امامت امام باقر ـ عليه السلام ـ كه در ايام خلافت عمر بن عبد العزيز اموي بود، ممنوعيت كتابت و نوشتن حديث برداشته و از طرفي هم به خاطر درگيري خلافت به مسائل ديگر فرصت مناسبي براي امام باقر ـ عليه السلام ـ و شاگردان آن ايجاد شد تا اخبار و روايات وارد شده از پيامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ و ديگر امامان جمع آوري و توسعه دهند و اين امر در دوره امام صادق ـ عليه السلام ـ به اوج خود رسيد يعني در دوره اي كه از 114 هجري تا 148 هجري زمان حيات امام صادق پايه فكري نظام تشيع كه در زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ائمه پيشين طرح ريزي شده بود، مستحكم كرديد. امام صادق ـ عليه السلام ـ از فرصت به دست آمده و مناسب سياسي موجود، كه در نهايت، موجب انتقال خلافت از امويان به عباسيان گرديد، و با ملاحظه نياز جامعه و آمادگي زمينه اجتماعي دنباله نهضت علمي و فرهنگي پدرش امام باقر ـ عليه السلام ـ را گرفت و حوزه وسيع علمي بزرگي به وجود آورد و در رشته هاي مختلف علوم عقلي و نقلي آن روز را، به شاگردان بزرگي هم چون هشام بن حكم، محمد بن مسلم، جابر بن حيان و.....آموخت كه علاوه بر استحكام پايه اعتقادي شيعه موجب توسعه و گسترش آن هم شد.
لذا در اين دوره تكيه اصلي شيعه بر امام صادق ـ عليه السلام ـ بود و اكثر روايات را از آن حضرت اخذ مي كرد.(5) و در اين تاريخ تشيع داراي شناسنامه شد و به صورت يك مذهب رسمي به نام امام صادق ـ عليه السلام ـ مزين گرديد. اين درحالي بود كه در اين دوره مذاهب اهل سنت نيز درحال شكل گيري بود. پس در حقيقت گام دوم در بنيان گذاري مكتب را حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ برداشت. مكتبي كه پايه هاي اوليه آن در زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ائمه پيش از امام صادق برداشته شده بود. لذا به خاطر اهتمام امام صادق ـ عليه السلام ـ در گسترش و اشاعه فقه و عقايد شيعه اين مذهب به نام آن حضرت مزين گرديده است.
دوران امامت امام صادق ـ عليه السلام ـ نقطه عطفي در نهضت تشيع و زماني بسيار حساس براي اين مكتب بوده است. چرا كه اين دوره، دوره اي است مكاتب و مذاهب مختلف در شرف شكل گيري بودند. از طرفي مذاهب اهل سنت و از طرفي گروه خوارج و مرجئه و قدريه و نيز گروه هاي منشعب شده از شيعه مثل كيسانيه، و ديگر گروه ها درحال شكل گيري و يا فعاليت بودند لذا براي تفكيك اين مذهب با مذاهب ديگر پيروان اين مكتب كه در مكتب جعفري وحوزه درس آن حضرت تربيت يافته بودند، به اين نام و عنوان شهرت يافتند چرا كه اطلاق شيعه در دوره امام صادق ـ عليه السلام ـ معناي وسيعي داشت.
بنابراين در دوره امام صادق ـ عليه السلام ـ آن حضرت با تربيت شاگردان و فرستادن آن ها به مناطق ديگر و جمع آوري و تدوين و استحكام بخشيدن به عقايد و فقه تشيع و نشر آن توسط شاگردان تربيت يافته و نيز براي تفكيك از ديگر فرقه ها و گروه هايي كه در اين دوره فعاليت داشتند، شريعت اسلام و آيين محمدي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در چهره مذهب تشيع كه هم زمان با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شكل گرفته بود، شكل و انسجام فكري محكم تري يافت و طرفداران آنان به نام شيعه امامي و شيعه جعفري شهرت يافتند و امام صادق به رئيس مذهب مشهور شد و فقه شيعه امامي را منسجم ساخت.(6) به عبارت ديگر مذهب اهل بيت به نام مذهب جعفري معروف گرديده است.

پاورقی:
1. شهرستاني، محمد بن عبدالكريم، الملل و النحل، بيروت، دار المعرفه 1415ق. ج1، ص169.
2. ر.ك: صفائي، سيد احمد، نبوت عامه، قم، آفاق، 1409ق. ص147.
3. طوسي، محمد بن حسن، الامالي، قم دار الثقافه، چاپ اول، 1414ق، ص251.
4. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1403ق، ج9، ص199.
5. ر.ك: جعفريان، رسول، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، قم، انصاريان، 1423ق، ص325ـ335.
6. خواجويان، محمد كاظم، تاريخ تشيع، مشهد، جهاد دانشگاهي، 1376ش. ص78.