موقعيت جغرافيايي و تاريخي سامرا

چاپ

سامراء به سبب وجود مرقد مطهر دو پيشواي شيعه، امام هادي(عليه السلام) و امام عسكري(عليه السلام)، مورد توجه جهان تشيع است. اين شهر در كرانه شرقي رود دجله، درميان راه بغداد ـ تكريت واقع شده است. به عبارت ديگر، در حد فاصل قريه « كرخ فيروز » يا « كرخ ياجدّا » در شمال و قريه « مطيره » در جنوب قرار دارد. در حال حاضر، اين شهر مركز استان صلاح الدين است كه از شرق به استان تميم(كركوك)، از شمال به نينوا، از غرب به استان الانبار و از جنوب به بغداد محدود مي شود.1 سامراء در 120 كيلومتري شمال بغداد قرار دارد و در حال حاضر جمعيت آن 531/126 نفر است.
سامراء هم چون شهرهاي ديگر عراق، قدمت ديرينه اي دارد. برخي بناي آن را عصر قبل از اسلام، يعني دوران اشكانيان و ساسانيان مي دانند، برخي نيز شاپور ذوالاكتاف را باني اين شهر دانسته اند.2 به گفته ياقوت حموي، سامراء را « سام بن نوح » ساخته است3 و شايد وجه تسميه آن به سامراء نيز همين باشد: « سام راه » يعني راه عبور و مرور سام فرزند نوح. در عصر ساساني، اين منطقه « التيرهان » نام داشت و قبل از 393 ق تاريخ اسكندري به چنين نامي مشهور بوده است.4
براساس متون تاريخي، اين شهر در عصر ساساني، زير سلطه ايران بود و مردم آن به پرداخت ماليات به پادشاهان ايراني ناچار بودند. مورخان يكي از دلايل وجه تسميه آن به ساءمره(محل حساب) را همين موضوع دانسته اند.5
در دوران اشكانيان، سامراء از مراكز تمدن بود و آثاري نيز در حفاري هاي آن به دست آمده است كه تاريخ آن ها به قبل از ميلاد مسيح برمي گردد. در اين شهر گورستاني كاوش شده كه قدمت آن به پنج هزار سال قبل از ميلاد مي رسد. در دوران ساسانيان، به لحاظ موقعيت مناسب آب و هوايي همواره مورد توجه پادشاهان آن سلسله بود. آن جا بناهاي با شكوهي ساخته اند6 كه امروزه بقاياي برخي از آن ها باقي است. با تسلط روميان بر اين منطقه مردم آن به مسيحيت گرويدند و به دنبال جنگ هاي ايران و روم، اين شهر دچار آسيب هاي كلي شد. سامراء همراه ديگر شهرهاي عراق در سال 14 ق توسط سعد بن ابي وقاص فتح شد. از اين هنگام تا پايان قرن دوم هجري تنها يك دير در سامراء وجود داشت.7 البته برخي از خليفه هاي اسلامي از جمله منصور و هارون كوشيدند آن را آباد كنند و حتي هارون قصري اطراف آن ساخت و كانالي در آن حفر كرد. از آن هنگام تا دوران معتصم(قرن سوم هجري) از سامراء سخني در منابع نيست تا آن كه خليفه به احياء و تجديد بناي اين شهر پرداخت.8 در 221 ق، به لحاظ آن كه معتصم تركان را بر امور نظامي و ديواني مسلط ساخته بود، هفتاد هزار نفر از نظاميان ترك بغداد را جولان گاه تاخت و تاز اسب هاي خويش ساخته و بي مهابا در كوچه هاي شهر مي تاختند و براي مردم شهر مزاحمت و آزارهاي زيادي داشتند.9 از آن رو، برخي از مردم به معتصم شكايت بردند و او نيز به چاره جويي برآمد و در اطراف بغداد نقطه اي را بهتر و مناسب تر از اين مكان نيافت10 و چون ساخت شهر را به پايان رساند تركان را از بغداد به سامراء برد و مردم شهر را از آزار آنان رهانيد.11 مردم وقتي شهر جديد را ديدند خوشحال شدند كه از ايذاء تركان خلاصي يافته اند و آن جا را « سر من رأي » ناميدند ؛ يعني خوشحال شد كسي كه آن را ديد.12 معتصم در آن شهر قصري ساخت و آن را به غلام خود، اشناس، بخشيد.
از آن زمان، پايتخت خلافت عباسي بين سال هاي 221 تا 276 ق به سامراء انتقال يافت و اين شهر در دوره معتصم بسيار آبادان شد و به اوج شكوفايي و جلال خويش رسيد. معتصم ديوار بزرگ و ضخيمي از آجر پيرامون آن و قصري براي سكونت خود ساخت13 و در كنار آن بازار، كاروان سرا و مسجد برپا كرد و هريك از سربازانش را دستور داد تا عمارتي بنا كنند. در دو سمت رود هريك از خليفه ها كاخ ها و بناهاي زيبايي ساختند، كاخ هاي متصل به شهر تا هفت فرسنگ در امتداد رودخانه جاي داشتند. در سمت غرب دجله هم كاخ ها و بناهاي زيادي ساخته شد. هر يك از خليفه ها پول هاي هنگفتي، كه عمدتاً افسانه آميز است، در ايجاد كاخ ها و گردش گاه ها صرف مي كردند. سامراء هنگام مرگ معتصم به اندازه اي باشكوه و آباد بود كه با بغداد پهلو مي زد. واثق و متوكل، فرزندان معتصم، نيز در آباداني آن كوشيدند. هزينه هايي كه صرف آباداني اين پايتخت شده به دويست ميليون درهم مي رسيد.14 در اين مدت هفت خليفه در سامراء خلافت كردند: 1) معتصم 2) واثق 3) متوكل 4) منتصر 5) معتمد 6) معتضد. همه اين خليفه ها به نوبه خود در آباداني
و شكوفايي سامراء سهم داشتند. در دوران سلطه تركان، شهر سامراء همواره دست خوش درگيري هاي داخلي و جريان هاي سياسي بود كه چيزي جز فساد، تباهي و تخريب براي آن شهر در پي نداشت تا اين كه معتضد بالله، شانزدهمين خليفه عباسي، به ناچار سامراء را رها كرد و دوباره به بغداد برگشت و پايتخت خلافت اسلامي دوباره به بغداد انتقال يافت.15
از اين زمان بود كه شهر دچار ويراني و تخريب شد و به نام ديگري شهرت يافت و آن « ساء من رأي » بود؛ يعني هركس آن را ديد ناراحت شد.
در عصر متوكل، به سبب مسجد جامع و مناره ملويه اي كه او بنا كرد، سامراء موقعيت ويژه اي يافت. به خصوص كه اين خليفه تلاش زيادي در آباد كردن شهر و ساختن قصرها انجام داد.16
از هنگام انتقال خلافت به بغداد تا عصر حاضر، در منابع درباره سامراء سخن چنداني نيست و اين شهر به سبب وجود مزار و مرقد عسكريين هم چنان آبادان و پابرجا مانده است. اما براساس گفته هاي سياحان در عصر قاجار، اين شهر داراي سه دروازه بود؛ يكي دروازه بغداد، ديگري دروازه شريعه(جايي كه مردم از شط مي توانند آب بردارند) و سومي دروازه قاعد كه نام قبيله اي از عرب بود.17
اديب الملك از كساني است كه در دوره قاجار اين شهر را ديده و چنين مي ستايد:
« هواي سامره چون بهشت است و خاكش عنبر سرشت. اكثر از سنگ ريزه هايش سليماني است و سبز و زرد و مرجاني، زيرا كه از كثرت خوش هوا در آن دشت باصفا، سنگش بدان طريق مصفا شود ».18
محمد شاه هندي، از پادشاهان هند، در اين شهر قلعه اي مستحكم با ديوارهايي استوار و بلند از گچ و آجر ساخت و برج هاي بسيار محكمي در اطرافش قرار داد.19
البته چندين قلعه در اين زمان هم چنان پابرجا بوده است.20


پي نوشت ها:
1. صحتي سردرودي، سيماي سامراء، سيناي سه موسي، 47 ؛ فاصله سامراء تا بغداد 124 كيلومتر است.
2. حمدالله مستوفي، نزهة القلوب، سامراء ؛ جعفر الخليلي، موسوعة العتبات المقدسه، قسم السامراء، ج 9/19.
3. ياقوت حموي، معجم البلدان، 3/172.
4. موسوي زنجاني، جوله في اماكن المقدسه، 124 ؛ جعفر الخليلي، همان، 9/15.
5. ياقوت حموي، همان جا.
6. مصلح الدين مهدوي، تاريخچه شهر سامراء و زندگاني عسكريين، 5 ـ 6.
7. همان جا.
8. ياقوت حموي، همان، 3/174.
9. ابن اثير، عزالدين ابن الكرم، الكامل في التاريخ، 6/446 ـ 452.
10. مسعودي، علي بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، 2/467.
11. ياقوت حموي، همان، 3/174 ؛ ابن طقطقي، تاريخ فخري، ترجمه وحيد گلپايگاني 321.
12. مقدسي، احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم، 63.
13. اين قصر تا قرون متمادي هم چنان برجا بود(جعفر الخليلي، موسوعة العتبات المقدسه) 9/184 ؛ HenryStierlin , Islam taschen , 1996 , B V. I ,P,127
14. لسترنج، جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي، ترجمه محمود عرفان، 59.
15. ياقوت حموي، همان، 3/175 ـ 176 اين قصر به نام جوسق معروف بود.
16. غلامحسين مصاحب، دايرة المعارف فارسي، 1/1246.
17. اديب الملك، سفرنامه اديب الملك به عتبات، 103.
18. پيشين، 105.
19. پيشين، 103.
20. ناصرالدين شاه، سفرنامه ناصرالدين شاه به عتبات، 156.

منبع: عتبات عاليات عراق؛ دكتر اصغر قائدان

.