• امروز يكشنبه 4 آذر 1403
  •  
     

     


     
     
     
     
     
     

    آثار و بركات اخلاقي امام حسين(ع)

    نامه الکترونیک چاپ

    اگر ديدى كه نابينا و چاه است
    اگر خاموش بنشن ىي گناه است

    يكى از آثار و بركات سيدالشهدا(ع) در بعد اخلاقى - تربيتى اين است كه قيام او باعث گرديد در جامعه مسلمانان نوعى اخلاق جديد بلند نظرانه پديد آيد و نظر انسان را به زندگى خود و ديگران، دگرگون سازد تا بتواند بدينوسيله جامعه را اصلاح نمايد . و به عبارت ديگر، با خودسازى به ديگر سازى نيز بپردازد.آرى، در آن زمانى كه بنياد روانى و اخلاقى مردم در هم ريخته و ويران شده بود و اين ويرانى شامل رهبران مسلمين و بزرگان آنان نيز شده بود و با اخلاق و شيوه اى وحشتناك زندگى مى كردند ، امام حسين(ع) يگانه درمان آن حالت بيمار گونه را كه در مجتمع مسلمانان مورد قبول واقع شده بود، در قيام آشكار و فرياد در آن سكوت مرگبار ديد. لذا آن حضرت با خون پاك خود و فرزندان و يارانش و با همه اعتبارات احساسى و تاريخى ، حتى شمشير و عمامه جدش رسول خدا (ص) ، وارد مبارزه گرديد تا همه روزنه‌ها و راههاى توجيه را فرو بندد.
    سيدالشهدا(ع) نيك دريافته بود كه وجدان شكست خورده و اخلاق پست امت را نمى توان به وسيله رويارويى ساده دگرگون ساخت، از اين رو با قيام و شهادت خويش ديرى نپاييد كه اخلاق هزيمت و فرار را به نيرويى عظيم درآورد و اخلاق جديدى به جاى آن جايگزين نمود. براستى شهادت حسين بن على(ع) تأثير ژرف و شگرفى بر شيعيان ساكن و ساكت بجاى گذاشت ، و سرنوشت غم انگيز نواده پيامبراكرم(ص) عواطف اخلاقى و مذهبى مردم را بهم ريخت. در اثر قيام و شهادت امام حسين(ع) موجى در روح مسلمين به وجود آمد، حميت و عزت، شجاعت و صلابت به وجود آمد،و احساسات بردگى و اسارتى كه از اواخر حكومت عثمان و تمام دوره معاويه بر روح جامعه اسلامى حكمفرما بود، تضعيف شد و ترس آنها را فرو ريخت ، خلاصه، ابا عبدالله(ع) به اجتماع اسلامى شخصيت داد. كربلا و قيام سيدالشهدا(ع) نمايشگاه اخلاق عالى اسلامى و انسانى با همه صفات و طراوت آن بود و اين اخلاق را نه به زبان كه در عمل به خون پاك خويش بر صفحه ماندگار تاريخ به ثبت رسانيد.
    از پا حسين افتاد و ما بر پاى بوديم
    زينب اسيرى رفت و ما بر جاى بوديم
    * * *
    احساس گناه در بين مسلمين
    يكى ديگر از آثار نهضت و شهادت سيدالشهدا(ع) اين بود كه مردم پس از مدت كوتاهى متوجه عدم توانايى و ضعف نفس خود شدند، لذا احساس عميق ندامت و گناه كرده و چنين انديشيدند كه براى جبران اين اهمال كارى و غفلت ، و نيز براى طلب بخشايش الهى، بايد جانبازيهاى مشابهى را انجام دهند. و از جمله كارهاى امام زين العابدين(ع) اين بود كه كوشيد اين احساس گناه را شعله ور سازد. از اين رو به گروه انبوهى از مردم كوفه نهيب زده و فرمود:
    اى مردم، شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا شما فراموش كرديد كه نامه ها براى پدرم نوشتيد و چون به سوى شما آمد، به او خدعه و نيرنگ زديد؟! شما با پدرم عهد و پيمان بستيد و با وى بيعت كرديد، اما بيعت خود را شكستيد و او را به قتل رسانديد پس هلاكت بر شما باد و با اين توش هاى كه به آخرت فرستاديد هلاكت بر شما باد . چه رأى زشت و پليدى را كه براى خود پسنديديد! آنگاه كه به ديدار پيغمبر خدا(ص) مى شتابيد و به شما بگويد: «عترت مرا كشتيد ، هتك حرمت مرا كرديد. » با چه ديد هاى به او نظر خواهيد كرد؟ و سرانجام به شما خواهد گفت : «از امت من نخواهيد بود .»
    اين احساس گناه عامل هميشه شعله ورى بود كه مردم را براى شورش و انتقام جويى همواره به جلو مى راند استاد «عادل اديب » در اين باره مى نويسد: شهادت امام حسين(ع) در كربلا موجى شديد از احساس گناه در وجدان هر مسلمانى برانگيخت . آنان پى بردند كه مى توانستند او را يارى دهند. اما از آن پس كه با او براى قيام پيمان بستند، او را يارى نكردند .
    اين احساس گناه دو جنبه داشت: از يك طرف انسان را وادار مى ساخت كه گناهى را كه مرتكب شده با كفاره بشويد، و از طرف ديگر نسبت به كسانى كه او را به ارتكاب چنين گناهى واداشته بودند، احساس كينه و نفرت كند. به طورى كه انگيزه انقلابهاى متعددى كه در اثر قتل امام(ع) برپا شد، همان كفاره يارى نكردن به حضرت او، و انتقام گرفتن از امويان بود. مقدر چنين بود كه آتش اين احساس گناه، پيوسته برافروخته بماند و انگيزه انتقام از بنى اميه در هر فرصت به انقلاب و قيام بر ضد ستمگران منتهى گردد.بارى ، بر اثر شهادت امام حسين(ع) اين آيه شريفه مصداقى روشن يافت: و يوم يعض الظالم على يديه و روزى كه ستمكار دستهاى خود را از پشيمانى مى گزد.
    * * *
    ازدياد محبوبيت سيد الشهداء(ع) و خاندان وحى
    سؤمين اثر مهم تربيتى قيام و شهادت سيدالشهداء(ع) ، بالا بردن محبوبيت خاندان حضرت على(ع) در اجتماع اسلامى و شناساندن بيشتر و بهتر آنان به مردم بوده است.مسئله داشتن محبوبيت و قبضه كردن افكار اجتماع از مسائل حياتى و مهمى است كه همواره مورد نظر حكومتها بوده و هست . حكومتها هر چند به طور اكثر تكيه گاه بزرگى جز قدرت ندارند، اما به خوبى مى دانند كه نيرومندتر از قدرت نظامى ، جايگاهى است كه در دلهاى مردم مى باشد، وسعى دارند آن را براى خويش به دست آورند .
    معاويه نيز با همه تلاشهاى شيطانى خود به طور كلى مي خواست دو چيزرا به دست آورد: يكى محبوبيت بخشيدن به خاندان و شجره خبيثه بنى اميه ، و ديگرى سقوط خاندان و شجره طيبه حضرت على(ع) از محبوبيت . متأسفانه معاويه در اين تلاش خود موفقيت بسيارى هم كسب كرد. اما با ظهور حماسه حسينى و جانبازيهاى مردان راستين خدا، نفوذ معنوى و اعتبار روحانى عميقى براى سيدالشهدا و اهل بيت(ع) ايجاد نمود . به طورى كه هر چه از آن واقعه مى گذشت مردم بيشترى به خاندان حضرت على(ع) جذب مى شدند اين محبوبيت رفته رفته چنان بالا گرفت كه عده اى براى خونخواهى و به نام هواداران از خاندان رسول خدا(ص) دست به قيام زدند. آرى ، اگر حسين بن على(ع) پيش از نهضت مردانه اش به عنوان امام وقت و سبط پيغمبر و فرزند على و فاطمه، و بزرگترين شخصيت از خاندان وحى شناخته مى شد، پس از قيام با حفظ مقامات سابق، به نام عاليترين و كاملترين نمونه مردانگى و مجاهدت و فداكارى در راه خدا و حقيقت شناخته شد. مسيوماربين آلمانى در اين خصوص مى نويسد: مهمترين اثر اين نهضت اين بود كه رياست روحانى كه در عوالم سياست اهميت شايانى داشت، مجدداً به دست بنى هاشم افتاد، و به ويژه در بازماندگان حسين(ع) مسلم گرديد، و چندى طول نكشيد كه (حكومت) ظلم و جور معاويه و جانشيان او منهدم شد و در كمتر از يك قرن قدرت از بنى اميه سلب گرديد منهدم شدن (قدرت) بنى اميه به قسمى شد كه امروز نام و نشانى از آنها نمودار نيست و اگر در متن كتب تاريخى نامى از اين قوم ذكر شده در تعقيب آن هزاران نفرين و ناسزا هم نوشته شده است، و اين نيست مگر به واسطه قيام امام حسين(ع) و ياران با وفاى او.

    منابع :
    1)سيرهء امامان، سيد محسن امين، ص 188
    2)زندگانى تحليلى پيشوايان ما, عادل اديب، ص 149
    3) سورهء فرقان، آيه 27
    4) نقل از كتاب درسى كه حسين به انسانها آموخت؛ شهيد هاشمى نژاد, ص 44
    5)عليرضا رجالى تهرانى

    .