• امروز يكشنبه 4 آذر 1403
  •  
     

     


     
     
     
     
     
     

    فلسفه حب اهلبيت ‏عليهم السلام چيست؟

    نامه الکترونیک چاپ

    فلسفه حب اهلبيت ‏عليهم السلام چيست؟ چرا خداوند خواسته است كه بعد از پيامبر صلى ا... عليه و آله 13 معصوم بيايند و مسلمانان بايد آنها را و فرزندانشان را دوست داشته باشند و بر مصايب آنها بگريند. و آن هم دوستى با اين همه وسعت و در زمانى طولانى يعنى تاريخ اسلام و در مرحله‏ اى بالاتر ولايت اهل بيت‏ عليه السلام را بپذيرند و بدون پذيرش ولايت حتى دينشان كامل نيست. فلسفه اين همه سفارش به حب و پذيرش ولايت چيست؟ چرا فى المثل به حب پيامبران پيشين كه آنها هم معصوم بوده‏اند سفارش نشده است. و در نهايت اين حب با پرستش خداوند چگونه ارتباط پيدا مى ‏كند؟

    درباره حب عملى اهل بيت(ع) امام محمد باقر(ع) مى‏فرمايند: يا جابر بلغ شيعتى عنى السلام و اعلمهم انه لا قرابه بينا و بين الله عزوجل و لا يتقرب اليه الابالطاعه يا جابر من اطاع الله و احبنا فهو ولينا و من عصى الله لم ينفعه حبنا : اى جابر از طرف من به شيعه من سلام برسان و به آنها اعلام كن كه هيچ قرابت و خويشاوندى بين ما و خداى عزوجل نيست و فقط با طاعت و بندگى به درگاه الهى تقرب جسته مى‏شود اى جابر هركس اطاعت خدا را كند و(همراه آن) به ما محبت ورزد و دوست و محب ما مى‏باشد و هركس معصيت خدا را كند حب ما برايش نافع نمى‏باشد.(همان، ص 238، ر 3211). بنابراين اولين شرط حب اهل بيت(ع) اطاعت حق تعالى و پرهيز از گناه مى‏باشد ممكن است درجه پايين محبت يعنى همان ميل باطنى و رغبت درونى را داشته باشد ولى عملاً اهل معصيت هم باشد چنين حبى سود بخش نيست. (لازم به يادآورى است معصيت‏هاى اتفاقى كه بعدش توبه هم باشد باعث نمى‏شود كه حب اهل بيت(ع) سودى نبخشد.) روايتى از حضرت على كه مى‏فرمايند: انا مع رسول الله(ص) و معى عترتى على الحوض، فمن ارادنا فليأخذ بقولنا وليعمل بعلمنا....؛ من با رسول الله(ص) در حالى كه عترت من هم با من هستند بر حوض (كوثر) اشراف داريم پس هر كس ما را مى‏خواهد هم بايد گفتار ما را بگيرد و هم عمل ما را عمل كند....،(همان، ر 3212). بنابراين اين حب بايد در عمل متجلى شود.

    راه‏هاى عملى كسب حب اهل‏بيت(ع):
    1- معرفت اهل بيت(ع): در سايه معرفت امام به كمالات و ويژگى ‏هاى منحصر به امام بيشتر واقف مى‏گرديم و اين وقوف خود فطرتا شيفتگى و محبت نسبت به اهل بيت(ع) را در پى دارد. امام صادق(ع) مى ‏فرمايند: الامام علم بين اللهعزوجل و بين خلقه، فمن عرفه كان مومنا و من انكره كان كافرا؛ امام آن شاخص (و دليل و راهنماى) آشكار است كه بين خداى عزوجل و خلقش قرار گرفته، پس هر كس او را شناخت مؤمن مى‏گردد و هر كس او را انكار كرد (و نشناخت) كافر مى‏گردد(همان،ج 1، ص 170، ر 839). مؤمن بودن فرع بر شناختن امام است از طرفى ايمان عين حب و بغض است امام محمد باقر(ع) مى‏فرمايند: الايمان حب و بغض؛ ايمان حب و بغض است، (همان، ج 2،ص 214، ر 3095). حب به تمامى خوبى‏ها و كمالات و... و بغض از همه بدى‏ ها، كژى‏ ها و... پس در پرتو شناخت و معرفت ايمان حاصل مى‏شود و ايمان هم جز حب و بغض نيست. نتيجه اين مى‏شود كه يكى از راه‏هاى عملى مهم كسب حب اهل بيت(ع) معرفت آن بزرگواران است.
    2- اطاعت از اهل بيت(ع): اگر كسى شناخت لازم و كافى به اهل بيت(ع) پيدا كرد اطاعت از آنان را بر خود لازم مى‏داند ولى گاهى شناخت در آن حد بالا نيست در اين صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان عصيان شود، عصيان هم به هر اندازه باشد به همان اندازه كدورت وبغض مى‏آورد. كدورت و بغض هم ضد صفا و حب است، پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصيان شود به همان اندازه بغض و كدورت نسبت به آنان در دل ايجاد مى‏شود و برعكس هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود به همان اندازه حب و صفا به آنان دل را فرا مى‏گيرد. امام رضا(ع) مى‏فرمايند: اللهم انى اسئلك... العمل الذى يبلغنى حبك...؛ الها! از تو آن عملى را مسألت مى‏كنم كه حب خودت را به من برساند،(همان، ر 3093). بنابراين يكى از راه‏هاى عملى وصول به حب اصل عمل و طاعت عملى مى‏باشد.
    3- توسل با حال: در سايه شناخت امام مى‏فهميم همه چيزمان به امام وابسته است. واسطه فيض و كمال و همه چيزمان امام مى‏باشد (براى آشنايى بيشتر ترجمه زيارت جامعه كبيره را مطالعه كنيد) اگر توسل بعد ازشناخت و با حال همراه باشد ترنم عاجزانه و عاشقانه‏اى است كه حب را در دل بيش از پيش مى‏پروراند.
    4- تولى و تبرى: دو اصلى كه با حب اهل بيت(ع) تأثير متقابل دارند؛ يعنى، حب اهل بيت(ع) تولى (و دوستى با دوستان خدا و آنان) و تبرى (و بى‏زارى از دشمنان خدا و آنان) را مى‏آورد و تولى و تبرى هم محبت اهل بيت(ع) را در پى دارد.
    براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- فلسفه امامت، دكتر يحيى يثربى 2- رهبران بزرگ، آيت‏الله‏ مكارم شيرازى

    محبت و عشق به خدا دو راه دارد:
    1- راه نظرى؛ در محبت، علم و شعور نهفته است و تا زمانى كه انسان نسبت به چيزى شناخت پيدا نكند، آن را دوست نمى‏دارد.
    2- راه عملى؛ حضرت على(ع) نيز مى‏فرمايند: «اگر خدا را دوست مى‏داريد محبّت دنيا را از قلب‏هايتان خارج كنيد»، (ميزان الحكمه، ج2، ص 228، ر 3167). عبدالرزاق كاشانى (شارح كتاب منازل السائرين) مى‏نويسد: «عشق و محبّت به محبوب اقتضا مى‏كند وصال را، و وصال ميسّر نمى‏شود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا مى‏كند كه قلب از التفات به غير او ممنوع شود. پس افراد محبّ وقتى در محبّت صادق‏اند كه قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد»، (شرح منازل السائرين، ص 168). (براى مطالعه بيشتر ر.ك: محمدرضا كاشفى، آيين مهرورزى، صص 77 ـ 83). اگر كسى بخواهد عاشق خداوند واولياى او شود كافى است مقدارى از حجاب‏هاى دل خويش را كنار بزند و چشم دل را باز كند و مقدارى از آن همه نعمت‏هاى گوناگونى كه خداوند به او داده است را ملاحظه نمايد. آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه كند، خواهد فهميد كه غرق در نعمت‏ها و الطاف خداوند است. او با مهربانى تمام و با كمال بذل و بخشش و جود و كرم و در عين حال با چشم‏پوشى از بسيارى از بدى‏ها و ناسپاسى‏ هاى انسان، مشغول تدبير امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر كارى كنيم كه از خواب غفلت بيدار شويم، خود را غرق در محبت‏هاى خداوند و اولياى او خواهيم ديد. بعد از ديدن اين احسان قلبا به اعطا كننده آن علاقه‏ مند شده و خود را مديون او خواهيم ديد و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندك اندك و با گذشت زمان عشق به معبود پيدا خواهيم كرد. پس راه عاشق خدا شدن دركم حبت‏ها و خوبى‏ هاى او است كه جز با رفع حجاب‏هاى درونى ميسّر نمى‏گردد.

    منبع: پرسمان دانشجويي

    .