• امروز جمعه 2 آذر 1403
  •  
     

     


     
     
     
     
     
     

    آيا جمله كل يوم عاشورا با اين جمله امام حسن خطاب به امام حسين(عليهم السلام) كه فرمودند: « لا يوم كيومك يا اباعبدالله» منافاتي ندارد؟

    نامه الکترونیک چاپ

    باهم منافاتي ندارند،زيرا عاشورا يك حادثه منحصر به فرد است وهيچ روزي مانند آن نيست،وچون اينگونه است بايد همواره الهام بخش باشد وهر روز ،درس عاشورا سر لوحه كارها قرار گيرد .
    «کل يوم عاشورا» اشاره به جاري بودن فرهنگ عاشورا و سنت الهي در پهنه هستي و در هر روزگار است. يعني تقابل حق و باطل و صف بندي لشکريان خداي رحمان و شيطان مخصوص مکان محدودي به نام کربلا و روز خاصي به نام عاشورا نمي باشد. در هر زمان بايد چون امام حسين(ع) مدافع حق و جانباز راه دين بود و در هر مکان بايد نهضت حسين(ع) و ايده و مرام و هدف و مکتب حسيني را پاس داشت و دنبال کرد. هر چند هيچ حادثه اي از نظر ابعاد و جامعيت و عناصر دخيل در حادثه عاشورا قابل مقايسه با آن نمي باشد و ايثار و حماسه و جانبازي و صبر و فداکاري تسليم و ساير کمالات الهي، در هيچ حادثه اي به اندازه عاشورا، ظهور و تبلور نيافته است ولي خطوط اصلي و کلي اين جريان که همان تقابل دائمي حق و باطل و لزوم دفاع از حق و ايستادگي در برابر باطل و نشان دادن صفات و کمالات الهي و تحقق بخشيدن به ارزش هاي نهفته دروني چون صبر و تسليم و بندگي و رضا و... است در همه زمان ها و مکان ها، وجود دارد. در واقع حادثه عاشورا، جرياني جاري در بستر زمان و مکان است و هرگز توقف و ايستايي ندارد و اين ما هستيم که بايد صف بندي و موضع خود را در اين جريان مستمر و پيوسته مشخص نماييم و همواره در صف حسين(ع) که صف دفاع از ارزش ها و باورها و اصول انساني و الهي است قرار بگيريم و از داخل شدن در صف شيطان و لشکريان او بپرهيزيم.

    تعبير «لا يوم کيومک يا اباعبدالله» دارای سطوح معنايی گوناگونی است که به نحو اجمال به برخی از آنها اشاره می شود.
    1. حدّاقلّ تعداد قابل اعتنايی که برای لشکر کفر در کربلا گفته اند هفده هزار نفر است، لذا نسبت ياران امام(ع) به لشکر کفر نسبت صد و هفتاد به يک بوده است که کمتر جنگی در جهان با اين مشخّصه وجود دارد.
    2. امام حسين(ع) و يارانش را دعوت به امارت نموده همّت به قتلشان بستند؛ يعنی قتل اين بزرگواران کشتن مهمان بود نه کشتن دشمن، در حالی که در جنگهای ديگر چنين نيست. اگر امام حسين(ع) و يارانش در جنگ مستقيم با شاميان کشته می شدند فاجعه به اين بزرگی نبود.
    3. امام حسين و يارانش را به نام دين و اسلام کشتند لذا صرف کشتن نبود بلکه تکفير امام و يارانش نيز ضميمه ی کار بود؛ در حالی که در جنگهايی چون جنايت غزّه و بوسنی و امثال آني، جنگ به نام دين نيست بلکه بر ضدّ دين است. يعنی امام حسين(ع) را کشتند به اين جرم که معاذالله کافر شده اند امّا مردم غزّه و بوسنی و امثال آنها را می کشند به جرم اينکه مسلمانند.
    4. با اينکه جريان عاشورا از حيث مدّت کوتاه بود ولی از نظر گوناگونی فجايعی که در آن رخ داده بی نظير است. در اين جريان، محاصره ی غذايی بود، آتش زدن خيمه ها بود، کشتن پير و جوان و کودک و نوزاد بود، اهانت و توهين و تکفير بود، به اسارت بردن زنان و کودکان بود، شکنجه به انواع گوناگون بود، به نمايش گذاشتن اسراء بود، زخم زبان بود، مثله کردن شهيدان بود، گرداندن سرهای شهيدان آن هم در کوچه و بازار بود بر سر نيزه، تهديد و تطميع بود، خيانت خودی ها بود، اسب بر جنازه ها تاختن بود، رها نمودن کشتگان در وسط بيابان بود، و ... اگر اين نبرد کوتاه مدّت دقيق بررسی گردد، معلوم می شود که به تنهايی اکثر فجايع ديگر جنگها را در خود جمع نموده است.
    5. اين نبرد شايد تنها جنگ دنيا باشد که در آن از طرف به ظاهر قوی و غالب کسانی به طرف مقابل پناه آورده اند. جريان پناهنده شدن حرّ و تنی از يارانش به لشکر به ظاهر کوچک امام حسين (ع) از شگفت انگيزترين جريانهای تاريخ است.
    6. جنگها دو قسمند : يا جنگ حقّ و باطلند يا جنگ باطل با باطل. البته حقّ و باطل نيز مراتب دارند. در بين جنگهای دنيا جنگهايی که يک طرف آن حقّ محض باشد بسيار کمند. و در بين چنين جنگهايی از حيث خلوص افراد، هيچ جنگی با جريان عاشورا قابل مقايسه نيست. لذا در کلّ جنگهای دنيا هيچ جنگی به عنوان نماد نبرد بين حقّ و باطل شناخته نشده است الّا جريان عاشورا. و هيچ جريانی نيز در طول تاريخ اين همه برکات نداشته و اين همه در تحريک به مبارزه با ظلم و فساد مؤثّر نبوده است.
    7. جريان عاشورا به قدری از نظر تأثير قوی است که تنها با بعثت نبی اکرم(ص) و قيام امام زمان (ع) قابل مقايسه است. چون با بعثت حضرت رسول (ص) اسلام حادث شد و با جريان عاشورا بقا يافت؛ و با قيام امام زمان(عج) جهانی خواهد شد. لذا برخی اهل دقت گفته اند: «الاسلام محمّدیّ الحدوث و حسينیّ البقاء»
    8. در کربلا کسانی کشته شدند که هر کدامشان يک امّت بودند. «إِنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ ـ ابراهيم(به تنهايى) امّتى بود مطيع فرمان خدا.» (النحل:120) در حالی که در کلّ غزّه و امثال آن شايد حتّی يک نفر به سان حرّ بن يزيد رياحی نيز نباشد کجا رسد کسی چون امام حسين(ع). خود آن حضرت نيز فرمودند: من اصحابی با وفاتر از شما سراغ ندارم. و در روايات است که اصحاب آن حضرت فقط با اصحاب امام زمان (عج) قابل مقايسه اند.
    9. در امور انسانی ظاهر يک جنايت نيست که مهمّ است بلکه بايد ديد جنايت را چه کسی انجام می دهد و چه کسی مورد ظلم واقع می شود. در جنگ خندق وقتی امام علی(ع) در مقابل عمرو بن عبدودّ قرار گرفت رسول اکرم(ص) فرمودند: «تمام اسلام در برابر تمام کفر قرار گرفته است» و درباره ی ضربت آن حضرت فرمودند: «ضربت علی در روز خندق افضل است از عبادت جنّ و انس»؛ ظاهر امر يک شمشير زدن بود ولی حقيقت امر اخلاصی بود که تا قيامت مشابه ندارد.
    يک وقت کسی حيوانی را به قتل می رساند که قبيح است و وقت ديگر انسانی را؛ ظاهر هر دو عمل يکی است ولی قبح اين دو قتل در ترازوی عقل يکسان نيستند. کما اينکه يک وقت کسی فردی بی سواد را می کشد و وقت ديگر دانشمندی بزرگ را؛ اين دو نيز در معيار عقل يکسان نيستند؛ لذا واکنش مردم به اين دو قتل به يک نحو نخواهد بود. گاه برادری سيلی بر صورت برادر کوچکش می زند و گاه سيلی بر صورت والدينش؛ ظاهر هر دو کار يکی است ولی تفاوت عمق اين دو عمل در ترازوی عقل از زمين تا آسمان است. يک وقت کسی ديوار خانه ای را خراب می کند و وقت ديگر ستون خانه را بر می کند. گاه شخصی چاقو در پای کسی می زند و گاه ديگر ، چاقو بر قلب او فرو می کند.
    امام قطب عالم امکان و ستون خيمه ی عالم خلقت و قلب پيکر عالم هستی و مظهر تامّ اسماء حقّ تعالی است. آنکه شمشير بر امام معصوم می کشد بر روی بشری عادی شمشير نکشيده بلکه بر روی خدا شمشير کشيده است. صَالِحِ بْنِ سَهْل گفت از أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صادق(ع) شنيدم که اين آيه را تلاوت فرمود « كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ » و فرمود: نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.
    امام معصوم طبق حديث ثقلين عين قرآن است که از او جدايی ندارد؛ لذا آنکه شمشير بر امام کشد، با کلام خدا به مبارزه برخواسته است. امام معصوم جنب الله است، قلب الله واعی است، يدالله است، عين الله است و ... و اگر چنين کسی شهيد شود خون او خون خداست؛ از اين روست که در زيارت آن حضرت می خوانيم : «... السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ ...» ( كامل الزيارات، ص 176). لذا شمشير بر چنين کسی کشيدن در ترازوی عقل با هيچ فساد و باطلی قابل قياس نيست.
    عظمت فاجعه ی عاشورا چنان بود که عالم ملک و ملکوت را داغدار نمود. طبق روايات فراوانی که شيعه و سنّی نقل نموده اند، در برخی بلاد هر سنگی را بر می داشتند زيرش خون بود و تا شش ماه افق مغرب و مشرق به سرخی خون می نمود. تمام ملائک به تناسب وجودی خويش گريه می کردند. ــ ر.ک: منتهی الآمال ــ
    10. کلمه يوم با کلمه نهار به يک معنی نيستند. نهار در مقابل ليل مقدار زمانی است که از طلوع شمس تا غروب طول می کشد. اصل زمان يک امتداد يکپارچه است که تقسيم حقيقی برنمی دارد. لذا همه ی تقسيمات آن اعتباری است. و برای چنين تقسيم اعتباری گزينش يک مقدار مقياس الزامی است. و اوّلین مقیاسی که بشر انتخاب کرده است مقدار مدتی است که در آن مدت ، خورشید یک بار زمین را دور می زند ؛ یا به عبارت امروزی زمین یک بار به دور خود می چرخد. بشر نام این مقیاس را شبانه روز گذاشته و بقیه ی امور زمانی را با این مقیاس می سنجد. مثلاً هر ساعت یک بیست و چهارم شبانه روز است. یا یک هفته هفت شبانه روز است و... امّا دانشمندان فیزیک برای اینکه مقیاس دقیقتری در اختیار داشته باشند ، مدّت زمان ارتعاش اتم سزیم را واحد زمان قرار داده اند.
    امّا کلمه یوم مثل لیل و نهار ، تابع مقیاس نیست. گاه یک قرن را یوم واحد می گویند و گاه یک روز را و گاه یک عمر را ؛ حتّی به وقایع و به فصول نیز یوم اطلاق می شود. از اینجا معلوم می شود که یوم مقدار مشخصی از زمان نیست ؛ بلکه یوم ظرف ظهور امور است. و چون ظهور امور مادّی به تدریج و در طول زمان رخ می دهد ، لذا یوم در مورد زمان نیز به کار می رود. ولی در حقیقت فقط به عنوان ظرف ظهور امور زمانی وضع نشده است ؛ لذا این کلمه در قرآن کریم و روایات در امور غیر زمانی نیز به کار رفته است.
    با این مقدّمه عرض می شود که هر جریانی ظرف ظهور اراده ، علم و حکمت خداست و بلکه از منظر عرفان نظری هر پدیده ای مظهر و ظرف ظهور اسماء حقّ تعالی است. جریان عاشورا نیز یکی از ظروف ظهور اسماء حقّ تعالی بود ؛ امّا در این جهت هیچ حادثه ای با جریان عاشورا قابل قیاس نیست. خداوند متعال در کربلا با تمام اسماء جمال و جلالش جلوه نموده بود. امام حسین (ع) هر که را وصف آیینه نداشت از جرگه یارانش کنار گذاشت تا تنها کسانی بمانند که جز اسماء خدا را منعکس نکنند. خود آن حضرت مظهر تامّ اسماء الله بود و یاران آن حضرت هر کدام مظهر اوصافی از صفات انسان کامل بودند. امام خدا نما بود و یارانش امام نما. لذا هیچ یومی (ظرف ظهوری ) با یوم امام حسین (ع) قابل قیاس نیست. این بود که حضرتش فرمود: « أمّا بعد، فإنّي لا أعلم أصحابا خيرا منكم، و لا أهل بيت، أفضل و أبرّ من أهل بيتي، فجزاكم اللَّه عنّي جميعا خيرا ــ امّا بعد، حقّا كه من اصحابى بهتر از شما، و نه اهل بيتى برتر و نيكوكارتر از اهل بيتم نمى‏بينم، خداوند از من به شما پاداش نيكو دهد. » ( لهوف-ترجمه مير ابو طالبى،ص 134 )
    و باز از همین جهت بود که حضرت زینب کبری عالمه ی غیر معلّمه فرمودند: « مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا ، هَؤُلَاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى‏ مَضاجِعِهِم . ـــ من بجز جمیل نديدم ، اينان افرادى بودند كه خداوند شهادت را بر آنان نوشته بود لذا آنان نيز به خوابگاه‏هاى خود رفتند» (اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 161) یعنی من در یوم عاشورا جز جمیل ندیدم. یعنی در پشت پرده ی عاشورا خدا بود که با اسم الجمیل تجلّی نموده بود. ارادة الله بود که در عاشورا به نحو اتمّ جلوه نموده بود تا عاشقانش در خونشان آغشته ببیند. البته این رویه ی باطنی قضیّه بود که یقیناً مشابه ندارد ؛ امّا حضرتش در ادامه حکم رویه ی ظاهری را هم بیان نموده خطاب به ابن زیاد لعین ، مظهر تامّ شیطان رجیم فرمودند: « ... وَ سَيَجْمَعُ اللَّهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنْ يَكُونُ الْفَلْجُ يَوْمَئِذٍ هَبَلَتْكَ أُمُّكَ يَا ابْنَ مَرْجَانَةَ... ـــ و به همين زودى خداوند، ميان تو و آنان جمع كند تا تو را بمحاكمه كشند بنگر تا در آن محاكمه پيروزى از آنِ كه خواهد بود؟ مادرت به عزايت بنشيند اى پسر مرجانه‏.» ( اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 161)

    منبع: پرسمان دانشجويي

    .