• امروز جمعه 28 ارديبهشت 1403
  •  
     

     


     
     
     
     
     
     
    سه شنبه, 09 خرداد 1391 09:23

    سیزده رجب ولادت مولود کعبه

    نوشته شده توسط 
    امتیاز دادن به مطلب
    (1 رأی)

    گزارشی از ولادت مولود کعبه

    پيشگويي ولادت حضرت علي

    در زمان حضرت ابوطالب (عليه السلام) راهبي زندگي مي کرد بنام مثرم بن دعيت بن شيتقام.
    اين مرد در عبادت معروف بود و صد و نود سال خداوند را عبادت کرده بود و هرگز حاجتي از خداوند نخواسته بود.

    تا اينکه از خدا خواست، خداوندا! يکي از اولياء خود را به من نشان ده؛ خداوند حضرت ابوطالب را نزد او فرستاد تا چشم مثرم به حضرت افتاد از جا برخاست و سر او را بوسيد و او را در مقابل خود نشانيد و گفت: خدا تو را رحمت کند، تو کيستي؟
    حضرت فرمود: مردي از منطقه تهامه.
    پرسيد از کدام طايفه عبدمناف؟ فرمود: از بني هاشم.
    راهب بار ديگر برخاست و سر حضرت ابوطالب (عليه السلام) را بوسيد و گفت: خدا را شکر که خواسته مرا اعطا کرد و مرا نميراند تا ولي خود را به من نشان داد.
    سپس گفت: تو را بشارت باد! خداوند به من الهام نموده که آن مژده اي به توست.حضرت ابوطالب (عليه السلام) پرسيد آن بشارت چيست؟ گفت: فرزندي از صلب تو بوجود مي آيد که ولي الله است.
    اوست ولي خدا و امام متقين و وصي رسول رب العالمين.
    اگر آن فرزند را ملاقات کردي از من به او سلام برسان و از من به او بگو: مثرم به تو سلام مي گويد: و شهادت مي دهد که خدايي جز الله نيست، يگانه است و شريکي ندارد و محمد بنده و فرستاده خداست و تو جانشين بر حق او هستي نبوت با محمد و وصايت با تو کامل مي شود.
    در اينجا حضرت ابوطالب (عليه السلام) گريه کرد و فرمود: نام اين فرزند چيست؟او گفت: نامش علي است
    دوم:روزي حضرت فاطمه بنت اسد مادر علي (عليه السلام) با عده اي از زنان قريش نشسته بود در اين حال پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با چهره نوراني خود ظاهر شدند در حالي که يکي از کاهنان پشت سر آن حضرت مي آمد و آن حضرت را زير نظر داشت و به دقت او را نگاه مي کرد.
    وقتي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نزد آن زنان رسيدند کاهن از آنان درباره حضرت پرسيد. آنان گفتند: اين محمد است، صاحب شرف عظيم و فضيلت شامخ، کاهن آنچه از منزلت حضرت مي دانست به آنان گفت، و درباره آينده آن حضرت و پيامبريش و مقام بلندي که به آن دست خواهد يافت به آنان بشارت داد سپس اضافه کرد:
    «در بين شما آن بانويي که پيامبر را در کودکي پرستاري کرده است بزودي همين پيامبر فرزند اين زن را پرستاري مي کندکه هر دو از يک ريشه اند. او را به اسرار و صحبت خود مخصوص مي گرداند و يگانگي و برادري خود را با او قرار مي دهد.
    فاطمه بنت اسد به کاهن گفت: منم آنکه از او نگهداري کرده ام. من همسر عموي او هستم که به آينده او اميد دارد و منتظر است، کاهن گفت:
    اگر راست مي گويي بزودي پسري عالم، و مطيع پروردگار و عالي مقام به دنيا مي آوري که نام او سه حرف است.
    او در همه امورش پيرو اين پيامبر است و در همه امور کوچک و بزرگ او را ياري مي کند پريشاني ها را از او مي زدايد... او و پسر تو که جانشين اوست پيامبر را بعد از رحلتش در حجره اش دفن مي کند
    فاطمه بنت اسد مي گويد: آن روز درباره سخن آن کاهن فکر کردم و شب همان طور در خواب چنين ديدم: که کوههاي شام به حرکت درآمده و پيش مي آمدند در حالي که پوششي از آهن بر روي آنها بود، و از داخل آنها صداي وحشتناکي برمي خاست.کوههاي مکه نيز به حرکت درآمده و به استقبال آنها رفتند و با همان صداي وحشتناک جوابشان را دادند. منظره وحشت آوري بود و آن کوهها مانند شتر رم کرده و در هيجان بودند. کوه ابوقبيس مانند اسب به حرکت درآمده بود و قطعات آن از راست و چپش مي افتاد و مردم آنها را جمع مي کردند.
    من نيز همراه مردم به جمع کردن پرداختم و چهار شمشير و يک کلاه خود آهنين طلاکوب شده برداشتم همينکه وارد مکه شدم يکي از آن شمشيرها در آب افتاد و به قعر آن رسيد و سپس به آسمان بالا رفت دومي آن هم مستقيم به آسمان رفت و سومي به زمين افتاد و شکست و چهارمي از غلاف بيرون کشيده و در دست من ماند.
    من آن را بدست گرفته و مي چرخاندم که ناگاه آن شمشير به بچه شيري تبديل شد و سپس به شير مهيبي مبدل گرديد و از دست من خارج شد و به سوي کوهها به راه افتاد و همچنان پستي و بلندي هاي آن را در مي نورديد. در آن حال مردم از او مي ترسيدند و از او حذر مي کردند، که ناگهان محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و دست در گردن او انداخت و مانند آهوي مهربان با او همراه شد.
    آنگاه من از خواب بيدار شدم در حالي که مرا لرزه گرفته بود و به وحشت افتاده بودم در پي تعبيرکنندگان خواب خود رفتم تا آنکه يکي از آنها خواب مرا، به من خبر داد او در تعبير چنين گفت: تو چهار فرزند پسر و بعد از آنها دختري بدنيا مي آوري يکي از پسران تو غرق مي شود و ديگري در جنگ کشته مي شود و آن ديگر مي ميرد و نسل او باقي مي ماند ولي چهارمي آنها امام مردم مي شود او صاحب شمشير و حقيقت است او صاحب فضيلت و مقام والا است او پيامبر مبعوث شده را به بهترين وجهي اطاعت مي کند.
    فاطمه بنت اسد مي گويد: اين رويا همچنان در ذهن من بود تا خداوند سه پسر به من عطا کرد: عقيل و طالب و جعفر سپس به علي (عليه السلام) حامله شدم.
    در آن ماهي که علي (عليه السلام) را به دنيا آوردم در خواب ديدم عمودي از آهن از وسط سر من جدا شد و در هوا به حرکت درآمد تا به آسمان رسيد و سپس به سوي من بازگشت در خواب پرسيدم: اين چيست؟ به من گفته شد:
    «اين قاتل اهل کفر و صاحب پيمان پيروزي است. حمله او شديد است و از ترس او به وحشت درمي آيند
    او کمک پروردگار براي پيامبرش و تأييد او بر عليه دشمنش مي باشد»

    قرباني براي درخواست فرزند
    حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد تا مدتي صاحب هيچ فرزندي نمي شدند. به همين جهت سرپرستي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را بر عهده گرفتند و از وجود او خرسند شدند و درخشش وجود او را در خانه خود سعادت مي دانستند و او را بعنوان فرزند خود پذيرفتند.
    پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در خانه آنان بهترين و بالاترين دوران رشد را سپري کرد محبت مادرانه فاطمه بنت اسد نسبت به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در حدي بود که آن حضرت او را مادر خطاب مي کرد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در آن روزگار رغبت فاطمه را به مادر شدن متوجه شد لذا روزي به او فرمود:
    «مادر جان! يک قرباني خالصانه براي خداوند ذبح کن و در آن شريکي قرار مده،خداوند آن را از تو مي پذيرد و از تو قبول مي کند و حاجت تو را زود برمي آورد.»
    فاطمه بنت اسد امر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را اطاعت کرد و خالصانه قرباني کرد و از خداوند خواست فرزند پسري به او عطا کند. دعاي او را مستجاب کرد و او به آرزويش رساند و پنج فرزند به او عطا فرمود: عقيل، طالب، جعفر، علي (عليه السلام)، و بعد از آنها خواهرشان فاخته که معروف به ام هاني است.

    لرزه در مکه

    از آن شبي که وجود مبارک اميرالمؤمنين (عليه السلام) در رحم مادر قرار گرفت تا چند روز زمين به لرزه درآمد بطوري که قريش بشدت از آن زمين لرزه نگران شدند و به وحشت افتادند و به يکديگر گفتند:
    خدايان بت هاي خود را بر فراز کوه ابوقبيس ببريد تا از آنها بخواهيم اين زلزله را برطرف کنند و اين مسئله را دفع نمايند.
    وقتي آنها بهمراه بت ها برفراز کوه جمع شدند لرزش آن بيشتر شد بطوري که صخره ها و تخته سنگها را به حرکت درآورد و آنها را متلاشي ساخت و بتها به صورت روي زمين افتادند. آنها وقتي اين منظره را ديدند گفتند: ما در مقابل اين امر عظيم طاقت نداريم! اينجا بود که حضرت ابوطالب (عليه السلام) بر فراز کوه آمد و در حالي که به اضطراب مردم اهميتي نمي داد فرمود: اي مردم خداوند تبارک و تعالي امشب حادثه جديدي در جهان هستي ايجاد کرده و مخلوقي را خلق کرده که اگر او را اطاعت نکنيد و به ولايت او اقرار ننماييد و به امامتش گواه نباشيد، اين لرزه و زلزله آرام نمي گيرد و آنقدر ادامه پيدا مي کند که در سرزمين تهامه براي شما مسکني باقي نماند.
    مردم گفتند: اي ابوطالب، هر چه تو بگويي مي پذيرم حضرت ابوطالب (عليه السلام) گريه کرد و دستهاي خود را به سوي خداوند بلند کرد و عرضه داشت: «الهي و سيدي اسالک بالمحمدية المحمودة و بالعلوية العاليه و بالفاطمية البيضاء و الا تفضلت علي تهامه بالرافة و الرحمة»
    با دعاي حضرت ابوطالب (عليه السلام) زلزله آرام گرفت و مردم اين دعا را بخاطر خود سپردند و نوشتند و در همان زمان جاهليت آن دعا را در گرفتاريهاي خود مي خواندند در حالي که معاني و حقيقت آن را نمي دانستند .

    تکلم علي در رحم مادر

    از هنگامي که فاطمه بنت اسد به اميرالمؤمنين (عليه السلام) حامله شد زيبايي چهره اش افزوده گشت فاطمه صداي فرزندش را از درون مي شنيد که مي گفت:
    «لا اله الا الله، محمد رسول الله، به تختم النبوة و بي تختم الولاية، خدايي جز الله نيست، محمد پيامبر خداست، با او نبوت و با من ولايت ختم مي شود»
    گاهي حضرت در شکم مادر خود با مردم بيرون سخن مي گفت حتي روزي با برادر خود جعفر سخن گفت، که جعفر با شنيدن صداي علي (عليه السلام) از درون شکم فاطمه بنت اسد بيهوش روي زمين افتاد.

    قبله حاجات علي

    وقتي که حضرت علي (عليه السلام) در حمل مادر خود فاطمه بن اسد بود چون حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فاطمه بنت اسد را مي ديدند، اگر فاطمه نشسته بود بي اختيار از جاي خود برمي خاست وقتي از جناب فاطمه بنت اسد سؤال مي کردند چرا تو با حمل بچه اي که داري باز بر مي خيزي، فرمود: حالت عجيبي در خود مي بينم هر وقت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را مي بينم بچه در رحم من به حرکت مي آيد و متوجه مي شوم که فرزندم قيام نموده لهذا هنگام ديدن آن حضرت بي اختيار بر مي خيزم و چون رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، در پيش من از طرفي به طرف ديگر مي رود في الفور جنين من نيز به همان سمت به حرکت در مي آيد بنابراين من نيز ناچارم روي خود را بدان طرف نمايم، لذا حضرت علي (عليه السلام) از حالت و مرتبت حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم منکشف بوده در هنگامي که هنوز تولد نيافته بود و اين نيست مگر از خواص نفس قدسي لذا اهل تسنن به همين دليل وقتي که نام مبارک علي (عليه السلام) را به زبان مي آورند مي گويند کرم الله وجهه (خداوند بر مقامش بيفزايد) و فقط درباره علي (عليه السلام) اين جمله را مي گويند ولي درباره ساير صحابه جمله (رضي الله عنه) مي گويند.

    سقوط بتها در مقابل فاطمه

    روزي فاطمه بنت اسد براي زيارت وارد کعبه شد ناگهان بتها به صورت روي زمين افتادند فاطمه بنت اسد دست بر شکم خود کشيد و خطاب به پسرش گفت:
    «نور چشمانم، اکنون که به دنيا نيامده اي بتها در برابرت سجده مي کنند، پس چگونه خواهي بود زماني که بدنيا بيايي؟!»
    فاطمه اين ماجرا را براي شوهرش ابوطالب (عليه السلام) نقل کرد حضرت گفت: اين فرزند؛ همان کسي است که شيري در راه طائف درباره او با من سخن گفت؛ و خبر تولد او را به من داد. (روزي در راه طائف شيري با حضرت ابوطالب روبرو شد و در مقابل او تعظيم کرد. حضرت ابوطالب به او فرمود: بحق خالقت ماجراي خود را برايم بازگو کن شير گفت: تو پدر اسد الله و پشتيبان محمد پيامبر خدا و مربي شير خدا هستي!)

    گفتگوي و تبريک موجودات

    فاطمه بنت اسد مي گويد: چندين ماه که از حمل من مي گذشت، وقتي نزديک بدنيا آمدن علي (عليه السلام) شد از نار هر سنگ و کلوخ و درختي که عبور مي کردم مي شنيدم که به من مي گفتند:
    «هنيئالک يا فاطمه، بما خصک الله من الفضل و الکرامة بحملک بالامام الکريم اي فاطمه گوارايت باد، آنچه از فضل کرامت، که خدايت بدان اختصاص داده، بخاطر آنکه تو حامل امام کريم هستي»

    ابوطالب صبر کن

    شب جمعه سيزدهم ماه رجب سال سي ام از عام الفيل بود ثلثي از شب گذشته بود که درد حمل بر فاطمه بنت اسد عارض شد حضرت ابوطالب به او گفت: ناراحت به نظر مي آيي؟ فاطمه گفت: احساس درد و ناراحتي دارم. حضرت آن اسمي را که در ذکر آن از گرفتاريها نجات مي يافت را بر زبان آورد و فاطمه نيز بواسطه گفتن آن ذکر آرام گفت.
    سپس به او گفت: من مي روم عده اي از زنان آشنايت را بياورم تا در اين موقع شب تو را در ولادت فرزندت ياري دهند.
    فاطمه گفت: هر طور صلاح مي داني عمل کن.
    ناگهان صدايي از گوشه خانه شنيده شد که گفت: اي ابوطالب، صبر کن! چرا که ولي خدا را دست نجس نبايد لمس کند.

    فاطمه بنت اسد و ورود به کعبه

    صبح هنگام، بار ديگر فاطمه بنت اسد را درد عارض شد. حضرت ابوطالب (عليه السلام)
    ناراحت و پريشان از خانه بيرون آمد در راه عده اي از زنان قريش را ديد که علت ناراحتي را از او پرسيدند حضرت پاسخ داد: فاطمه در شديدترين حال وضع حمل قرار گرفته است و سپس ابوطالب دست بر صورتش گذاشت در اين حال پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيد و پرسيد:
    عمو جان، چرا ناراحتي؟!
    عرض کرد: فاطمه بنت اسد در حال وضع حمل است.
    در همين حال، فاطمه ندايي را شنيد که مي گويد: اي فاطمه، بر تو باد که به خانه خدا بروي!
    پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دست ابوطالب (عليه السلام) را گرفت و با هم نزد فاطمه آمدند و او را با خود کنار خانه خدا آوردند.
    فاطمه بنت اسد در قسمت پشت کعبه (يعني پشت آن سمتي که درب در آن است) ايستاده بود و رو به کعبه دعا مي خواند که ناگهان پيش چشمان همه حاضران ديوار خانه خدا از همان قسمت شکاف برداشت و آنقدر از هم فاصله گرفت که فاطمه توانست از شکاف ديوار وارد شود و جبرئيل او را به داخل برد و دوباره ديوار به هم آمد و او داخل کعبه ماند.

    فاطمه در داخل کعبه

    قدم گذاشتن فاطمه بنت اسد به داخل کعبه چيزي جز دعوت خداوند نبود چرا که از در خانه وارد نشد بلکه خالق جهان ديوار را براي او شکافت و فاطمه را فرا خواند و دوباره ديوار را بست و اينک بايد، پذيرايي الهي از اين مهمان صورت گيرد.
    آري اين چنين بود که فاطمه در آن سه روزي که در درون کعبه ماند از ميوه ها و غذاي بهشتي برايش آوردند.

    پرستاران فاطمه در کعبه

    وقتي فاطمه بنت اسد در درون کعبه قرار گرفت پنج بانو نزد او آمدند در حالي که لباس همچون حرير سفيد بر تن داشتند و عطري خوش تر از مشک ناب از آنان شنيده مي شد. اينان حوا و ساره و آسيه و مادر موسي بن عمران و مريم مادر عيسي (عليه السلام) بودند.
    اينان از طرف خداوند براي کمک در ولادت علي (عليه السلام) فرستاده شدند چرا که نبايد زنان ناپاک مکه در ولادت چنين مولودي حضور داشته باشند، آنان رو به فاطمه کردند و گفتند: «السلام عليک ولية الله: سلام بر تو اي بانويي که از اولياي خدا هستي»
    فاطمه جواب سلام آنان را داد. زنان بهشتي برابر او نشستند در حالي که هر يک ظرف عطري از نقره در دست داشتند.

    چگونگي تولد علي

    علي (عليه السلام) بر روي سنگ سرخي که در گوشه راست کعبه است بدنيا آمد و همين که قدم بر زمين گذاشت به سجده افتاد و در همان حال دستهاي خود را به سوي آسمان بلند کرد و چنين گفت:
    «اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا و رسول الله. و ان عليا و صي محمد رسول الله. بحمد يختم الله النبوة و بي يتم الوصية و انا اميرالمومنين» يعني: «شهادت مي دهم که خدايي جز الله نيست و محمد پيامبر خداست و علي وصي محمد رسول الله است. با محمد نبوت ختم مي شود و با من وصايت کامل مي شود و من اميرالمؤمنين هستم»
    سپس فرمود:
    «جاء الحق و زهق الباطل حق آمد و باطل رفت.»

    ناله شيطان در تولد علي

    آنگاه که اميرالمومنين علي (عليه السلام) به دنيا آمد نور حضرت از کعبه تا سينه آسمان را
    [صفحه 44]
    شکافت و بتهايي که بر روي کعبه نصب شده بود به صورت افتادند.
    شيطان فرياد بر آورد و گفت: واي بر بتها و عبادت کنندگانشان از اين فرزند!

    علي و بانوان بهشتي

    وقتي علي (عليه السلام) به دنيا آمد رو به آن پنج بانوي بهشتي نمود و به آنها سلام و خير مقدم گفت: و سپس فرمود:
    «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له. و اشده ان محمدا رسول الله. به تختم النبوة و بي تختم الولاية؛ شهادت مي دهم که خدايي جز الله نيست، يگانه است است و شريک ندارد. و شهادت مي دهم که محمد پيامبر خداست، با او نبوت و با من ولايت ختم مي شود»
    آنگاه حضرت حوا؛ تازه مولد را از زمين برداشت و در آغوش خود گرفت. علي (عليه السلام) نگاهي به صورت او انداخت و با بياني رسا و واضح گفت: سلام بر تو اي مادر! حوا پاسخ گفت: سلام بر تو پسرم!
    حضرت پرسيد: پدرم (آدم (عليه السلام)) چه مي کند؟ گفت: غرق در نعمتهاي خداوند است و در جوار پروردگار متنعم است. سپس حضرت مريم نزديک آمد در حالي که ظرف عطري همراهش بود و علي (عليه السلام) را از آغوش حوا گرفت. مولود کعبه نگاهي به روي مريم کرد و گفت: سلام بر تو خواهرم! گفت: سلام بر تو برادرم! پرسيد عمويم چه مي کند؟ او گفت: خوب است و به تو سلام رسانده است. آنگاه مريم با عطري که همراه داشت علي (عليه السلام) را معطر نمود.
    آنگاه حضرت آسيه علي (عليه السلام) را در آغوش گرفت و او را در پارچه اي که همراه داشت پيچيد و گفت: اين فرزند پاک و مطهر به دنيا آمده است حرارت آهن به او نمي رسد مگر بر دست مردي که خدا و رسول و ملائکه و آسمان و زمين و درياها او را مبغوض مي دارند و جهنم مشتاق آن مرد است.

    ملاقات انبياء الهي با علي در کعبه

    وقتي که علي (عليه السلام) در کعبه پا به عرصه وجود گذاشت پنج تن از انبيا الهي وارد کعبه شدند علي (عليه السلام) با ديدن آنها حرکتي کرد و خنديد. آنان گفتند: سلام بر تو اي ولي خدا و خليفه پيامبر خدا؛ حضرت در جواب آنها فرمود: و عليکم السلام و رحمة الله برکاته و سپس د به هر يک جداگانه سلام کرد.
    آنها حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسي و حضرت عيسي (عليه السلام) بودند که يکي پس از ديگري نوزاد را گرفته و بوسيدند و زبان به مدح او گشودند و سپس رفتند

    ملائکه الهي در محضر مولود کعبه

    فاطمه بنت اسد مي گويد: ناگهان پس از اينکه علي (عليه السلام) به دنيا آمد صداي بال ملائکه را شنيدم و ابري سفيد رنگ را ديدم که تا کنار فرزندم آمد و او را با خود برداشت و به آسمان برد. در اين حال شنيدم که ندايي مي گفت:
    «بگردانيد علي بن ابيطالب را در شرق و غرب زمين، و خشکي و درياهاي آن و کوهها و آسمانهاي آن، و احکام پيامبران و علوم وصيين و همه اخلاق انبيا و مرسلين و اوصيا و صديقين را به او بدهيد، و آنچه درباره برادرش سيد الاولين و الآخرين انجام شده براي او هم انجام دهيد. او را بر همه انبيا و مرسلين و ملائکه مقربين و اهل آسمانها و زمين نشان دهيد که ولي خداي رب العالمين است».
    فاطمه گويد: رفت و بازگشت علي (عليه السلام) کمتر از ساعتي طول کشيد و او را باز گرداندند. ناگهان ابري ديگر را ديدم که به سوي او پايين آمد و مانند دفعه اول او را با خود برد و شنيدم ندايي را که مي گفت:
    «علي بن ابيطالب را نزد همه مخلوقات خدا ببريد و احکام علم و حلم و ورع و زهد و تقوا و سخاوت و بلند مرتبگي و نورانيت و تواضع و خشوع و رقت و هيبت و مروت و کرم و
    [صفحه 46]
    مودت و شفاعت و شجاعت و حفظ و ديانت و قناعت و فصاحت و عفاف و انصاف و نيکي و همه اخلاق انبيا را به او دهيد».
    فاطمه مي گويد: ناگاه فرزندم را در مقابلم ديدم که او را در حرير سفيد بهشتي پيچيده بودند و به من گفتند:
    «او را از چشم بينندگان حفظ کن که ولي رب العالمين است بدان که وارد بهشت نمي شود کسي، مگر که ولايت او را بپذيرد و امامت او را تصديق کند خوشا به حال آنکه تابع اوست و واي بر کسي که از او روگردان شود مثل او چون کشتي نوح است که هر که بر آن سوار شد نجات مي يابد و هر که از آن باز ماند غرق مي شود و سقوط مي کند».
    فاطمه مي گويد: سپس در گوش علي (عليه السلام) مطلبي گفتند که من نفهميدم بعد او را بوسيدند و رفتند

    نداي الهي در بدرقه مولود کعبه

    فاطمه بنت اسد سه روز در کعبه ماند در آغاز روز چهارم فاطمه آماده بيرون آمدن از کعبه شد. او فرزند خود را در آغوش گرفت و برخاست تا خارج شود که نداي را شنيد که چنين مي گويد:
    «اي فاطمه، نام اين مولود را علي بگذار چرا که من خداي علي اعلي هستم. من نام او را از نام خود گرفته ام، و او را به ادب خود آموخته ام و امر خود را به او سپرده ام، و او را بر غوامض علم خود آگاهي داده ام. او در خانه من به دنيا آمده است. او اول کسي است که بر فراز خانه من اذان مي گويد: و بتها را مي شکند و آنها را از بالاي کعبه به صورت پايين مي اندازد.
    اوست که مرا به عظمت ياد مي کند و مرا تقديس و تمجيد مي کند و به يگانگي ياد مي نمايد. اوست اما بعد از حبيب من....
    خوشا به حال کسي که او را دوست مي دارد و او را اطاعت مي کند

    حوادث آسماني در تولد علي

    آن شبي که اميرالمؤمنين (عليه السلام) به دنيا آمد، در آسمان نور افشاني شد، و نور ستارگان چند برابر گرديد. قريش با ديدن اين منظره غير منتظره، ديدگان را به تعجب گشودند و مردم هيجان زده از خانه هاي خود بيرون ريختند و با يکديگر گفتگو مي کردند و مي گفتند: لابد امشب در آسمان حادثه اي روي داده است که اين چنين شده است

    [b]حجت خدا کامل شد [/b]

    وقتي مادر علي (عليه السلام) وارد کعبه شد در بين مردم سخن فقط از ميهمان کعبه بود همه متوجه حضرت ابوطالب (عليه السلام) بودند در اين انتظار، ناگاه آن حضرت بيرون آمد و در گذرگاهها و بازارهاي مکه به راه افتاد و اين اعلام را براي مردم آورد که: يا ايها الناس، تمت حجة الله اي مردم حجت خدا کامل شد!
    مردم که از اين مطلب چيزي نمي فهميدند، درباره علت نوراني شدن آسمان و ازدياد نور ستارگان از او سؤال مي کردند حضرت ابوطالب در جواب آنها مي فرمود:
    «بشارت باد شما را! در اين شب وليي از اولياي خدا ظاهر شده که خدا صفات نيک را در او کامل نموده و با او جانشينان ختم مي شوند او امام متقين، و ياري دهنده دين، و ريشه کن کننده مشرکين، و باعث غيظ منافقين، و زينت عبادت کنندگان، و جانشين رسول رب العالمين است، اوست امام هدايت، و ستاره بلندمرتبه، و چراغ تاريکيها، و نابودکننده شرک. او ريشه يقين و رئيس دين است»
    حضرت تا صبح در کوچه هاي مکه مي گرديد. مردمي که در هر محله دور او جمع مي شوند اين اعلام را از او مي شنيدند.

    سخنان مادر مولود کعبه

    صبح روز چهارم وقتي فاطمه از کعبه بيرون آمد در مقابل چشمان به انتظار نشسته مردم، ناگهان ديوار کعبه از همان جاي قبل شکاف برداشت و از هم فاصله گرفت تا حدي که فاطمه توانست از آن خارج شود. مردم در کمال تعجب ناظر اين مطلب عجيب بودند آنها ديدند آن بانوي با عظمت مولود کعبه را در آغوش فشرده و نوزاد خندان است و با اين حال از شکاف ديوار کعبه خارج شد قبل از آنکه کسي سؤال کند، فاطمه رو به مردم کرد و چنين سخن آغاز کرد.
    اي مردم من بر زناني که قبل از من بوده اند فضيلت داده شدم... من وارد خانه محترم خداوند شدم و در خانه عتيق الهي فرزند به دنيا آوردم و سه روز درون آن ماندم و از ميوه ها و غذاهاي بهشت خوردم آنگاه فرمود: هنگامي که فرزندم را در آغوش گرفتم و خواستم از کعبه خارج شوم هاتفي ندايم داد:
    «اي فاطمه نام اين مولود را علي بگذار...».

    دستهايم رو به خداست

    وقتي حضرت امير (عليه السلام) بدنيا آمد، فاطمه بنت اسد همانند ساير نوزادان علي (عليه السلام) را قنداق مي کرد و دستهاي آن حضرت را در قنداق مي بست. اما بعد از اينکه فاطمه به سراغ علي (عليه السلام) مي آمد، مشاهده مي کرد دستهاي آن حضرت بيرون از قنداق است و پارچه ها هم پاره شده است، فاطمه بنت اسد دو پارچه مصري محکم آورد دستهاي آن حضرت را محکم تر از قبل بست و آنگاه حضرت را در گهواره خود گذاشت، حضرت امير (عليه السلام) با تکاني، مجدد دستمال ها را پاره کرد و دست خود را از قنداق بيرون آورد، مجدد فاطمه بنت اسد با سه پارچه محکم دست هاي حضرت را مي بندد، اجمالا تا هفت بار و هفت پارچه بر روي هم، دست هاي حضرت را در قنداق مي بندد باز حضرت دستان خود را باز مي نمايد. آنگاه حضرت علي (عليه السلام) به مادر خود مي فرمايد.
    «مادر دست مرا رها کن، دست علي بايد باز باشد که به درگاه خدا دراز کند»

    تبريک تولد علي

    پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد: هنگام ولادت علي (عليه السلام) جبرئيل بر من نازل شد و چنين پيام آورد:
    «اي حبيب خدا، خداوند علي اعلي بر تو سلام مي رساند و براي ولادت برادرت علي به تو تبريک مي گويد: و مي فرمايد: اکنون زمان ظهور نبوت تو و اعلام وحي تو و پرده برداري از رسالت تو نزديک شده است، چرا که تو را به برادرت و وزيرت و دامادت و جانشينت مويد داشته ام. کسي که با او کمر تو را محکم نمودم و ذکر تو را علني ساختم.
    اکنون برخيز و استقبال او برو، و او را با دست راست در آغوش گير، چرا که او اصحاب يمين است و شيعيان او پيشاني سفيدان نشانه دار هستند.
    لذا به همين جهت است که در روايتي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «علي مني به منزلة راسي من بدني؛ نسبت علي با من مانند نسبت سر من است با بدن من»

    ديدار پيامبر با علي در تولد

    قبل از هر کسي، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و ابوطالب (عليه السلام) طبق پيام الهي زمان خروج فاطمه را از کعبه مي دانستند لذا قبل از همه کنار کعبه حاضر بودند. پس از سخنان فاطمه براي مردم حضرت ابوطالب (عليه السلام) به همراه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پيش آمدند. فاطمه برايشان آنچه که در کعبه اتفاق افتاده بود شرح داد و فضيلتي را که خداوند به او و فرزندش ارزاني داشته را بيان کرد. و مردمي که گوش مي کردند غرق در حيرت بودند.
    ابوطالب (عليه السلام) بسيار خوشحال بود. و در نگاه اول علي (عليه السلام) به پدر خود گفت: السلام عليک يا ابه و رحمة الله و برکاته حضرت ابوطالب (عليه السلام) هم در جواب گفت: و عليک السلام يا بني و رحمة الله و برکاته و سپس فرزند خود را در آغوش گرفت.
    پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در حالي که بشدت مسرور بود نزديک آمد، تا چشم علي (عليه السلام) به آن حضرت افتاد از خوشحالي، خود را حرکتي داد و به روي او خنديد و عرض کرد: «السلام عليک يا رسول الله و رحمة الله و برکاته» و گفت: «مرا در آغوش بگير»!
    پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پاسخ سلامش را داد و او را در آغوش گرفت او را بوسيد و دست در دست او گذاشت سپس نوزاد کعبه دست راست بر گوش راست خود گذاشت و اذان و اقامه گفت: و به يگانگي خداوند عزوجل و رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم شهادت داد

    قرائت کتب انبياء توسط علي

    در حالي که نوزاد کعبه در آغوش پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بود، رو به آن حضرت کرد و پرسيد: يا رسول الله بخوانم؟! حضرت فرمود: بخوان آنگاه اميرالمؤمنين (عليه السلام) سينه خود را صاف کرد و شروع به خواندن کتب انبياي گذشته نمود ابتدا از صحف حضرت آدم (عليه السلام) که به دست پسرش شيث نگهداري شده بود آغاز کرد و آنها را چنان خواند که اگر حضرت شيث (عليه السلام) حاضر بود اقرار مي کرد که علي (عليه السلام) آنها را از او بهتر مي داند، سپس صحف حضرت نوح (عليه السلام) و بعد صحف حضرت ابراهيم (عليه السلام) را بخواند و بعد از آن تورات حضرت موسي (عليه السلام) را خواند سپس زبور حضرت داود (عليه السلام) را طوري خواند که اگر آن حضرت حاضر بود اقرار مي کرد که علي (عليه السلام) زبور را بهتر از او مي داند. و سپس انجيل را خواند.

    مولود قرآن خوان

    عباس بن عبدالمطلب روايت کرده زماني که علي بن ابيطالب (عليه السلام) بدنيا آمد قندانه او را به دست حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم دادند. حضرت علي (عليه السلام) به تلاوت آيات اوليه سوره مؤمنون و آيات بعدي آن پرداخت و وقتي به آيه اولئک هم الوارثون رسيد رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: به خدا قسم! که اي علي (عليه السلام) تو امير ايشان مي باشي.

    نامگذاري نوزاد کعبه

    چنانچه در داستان هاي قبلي اشاره شد نامگذاري حضرت علي (عليه السلام) توسط درخواست ابوطالب (عليه السلام) و مادرش در بيرون مکه انجام شد که خداوند لوح سبزي را از آسمان فرستاد و به اين وسيله به نام علي نامگذاري شد.
    اين لوح سبزي که از آسمان توسط ابري براي حضرت ابوطالب آورده شده بود را در کعبه آويختند تا نسلهاي آينده علي (عليه السلام) را بهتر بشناسند و از ساعات اول حيات او مقام عظيمش را درک کنند.
    اين لوح همچنان در خانه خدا بود و کسي جرأت دست زدن به آن را پيدا نکرد تا زماني که هشام بن عبدالملک آن را از جايش برداشت و ديگر کسي از سرنوشت آن لوح سبز اطلاعي پيدا نکرد.

    جلوه اي نوراني بر آسمان

    وقتي علي (عليه السلام) بدنيا آمد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به فاطمه بنت اسد فرمود: اي فاطمه نزد حمزه برو و او را به اين تازه مولود بشارت ده، فاطمه رفت و به او خبر داد وقتي بازگشت مشاهده کرد که نوري از وجود مقدس اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) به سوي آسمان بالا مي رود.
    فرداي ولادت نيز دوباره پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، به ديار تازه مولود آمد. تا چشم علي (عليه السلام) به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم افتاد به حضرت سلام کرد و به روي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم خنديد و اشاره کرد که مرا در آغوش بگير، و مانند روز گذشته به من آب گوارا بنوشان.
    پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم او را در آغوش گرفت آنگاه فاطمه بنت اسد گفت: به خدا سوگند؛ او را مي شناسد.

    مومنين به وسيله تو رستگار شوند

    پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد وقتي علي (عليه السلام) را در بغل گرفتم علي بن ابيطالب شروع به خواندن همان قرآني نمود که خداوند بعدها بر من نازل کرد... اميرالمؤمنين (عليه السلام) سينه را صاف نمود و از اول سوره مؤمنين شروع به خواندن کرد تا آيه 11 آن سوره؛ بعد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خطاب به علي (عليه السلام) فرمود:
    قد افلحوابک، انت والله اميرهم، تميرهم من علمک فيمتارون، و انت دليلهم و بک تهيدون...؛ مومنان به وسيله تو رستگار شوند. بخدا قسم تو امير آنها هستي. از علوم خود به مؤمنان توشه مي دهي و آنان استفاده مي برند.
    به خدا قسم تو راهنماي مؤمنان هستي، و بوسيله تو هدايت مي شوند. بخدا قسم تو جانشين و وزير و داماد مني. تو ياور دين من و اداکننده قرضهاي من و همسرم دخترم و پدر دو نوه ام و خليفه من در امتم هستي. خوشا به حال کسي که تابع تو باشد و تو را دوست بدارد، و واي بر کسي که عصيان تو را نمايد و با تو دشمني کند.
    به خدا قسم دوست نمي دارد تو را مگر سعادتمند و دشمن نمي دارد. تو را مگر شقاوتمند.

    وليمه ابوطالب در تولد علي

    در روز سوم از ولادت علي (عليه السلام) حضرت ابوطالب (عليه السلام) اعلام عمومي کرد و گفت: همه در وليمه پسرم علي بياييد.
    براي اين سفره سيصد شتر و هزار رأس گاو و گوسفند قرباني شد و وليمه عظيمي به پا شد آنگاه که سفره ها چيده مي شود حضرت ابوطالب اعلام کرد که: اي مردم!هر کسي براي وليمه پسرم علي مي آيد، هفت بار گرد کعبه طواف کند و وقتي وارد خانه من شد بر فرزندم علي سلام کند، چرا که خداوند اين فرزند را شرافت خاصي داده است
    مردم نيز طبق دستور آن حضرت طواف مي کردند و سپس به خانه او مي آمدند و بر تازه مولود سلام مي کردند و بر سر سفره ها مي نشستند و از وليمه مولود کعبه تبرک مي جستند.

    علي در دامان مهر نبوي

    موقعي که علي (عليه السلام) را نزد پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم آوردند، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به مادر علي (عليه السلام)فاطمه فرمود: برو حمزه را از ولادت علي (عليه السلام) با خبر کن، فاطمه بنت اسد گفت: يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم اگر من بروم، چه کسي علي را شير مي دهد؟ رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: تو برو من علي را سيراب خواهم کرد و پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم زبان مبارک خود را در دهان علي (عليه السلام) گذاشت، وقتي که فاطمه بنت اسد برگشت، علي (عليه السلام) را نظير کودکان ديگر در ميان جامه اي پيچيده و بست. پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: گهواره علي (عليه السلام) را نزديک رختخواب من بگذاريد. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شخصا تربيت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را بر عهده گرفت. علي (عليه السلام) را شستشو مي داد، شير در گلوي آن حضرت مي ريخت، در وقت خواب گهواره علي (عليه السلام) را تکان مي داد و در موقع بيداري با علي (عليه السلام) سخن مي گفت: و علي (عليه السلام) را به سينه خود مي چسبانيد، آن حضرت را براي گردش به کوههاي مکه، شکاف کوهها، رودها و جاده ها مي برد و علوم و اسرار الهي را به گوش آن بزرگوار مي خواند.

    طلوع خورشيد از مشرق کعبه

    اميرمؤ منان از صلب پدري چون ابوطالب ديده به جهان گشود.
    ابـوطـالب بزرگ بطحاء و رئيس بني هاشم بود. سراسر وجود او، کانوني از سماحت و بخشش ، عطوفت و مهر، جانبازي و فداکاري در راه آئين توحيد بود.
    مـادر وي فـاطـمه ، دختر اسد فرزند هاشم است. وي از نخستين زناني است که به پيامبر ايـمـان آورد و پـيـش از بـعثت از آيين ابراهيم پيروي مي کرد. او به هنگام شدت يافتن درد زايمان راه مسجدالحرام را پيش گرفت و خود را به ديوار کعبه نزديک ساخت و چنين گفت:
    خـداونـدا، بـه تـو و پـيـامـبـران و کـتـابـهـائي کـه از طـرف تـو نـازل شـده انـد و نـيـز بـه سـخـن جـدّم ابـراهـيـم سـازنـده ايـن خـانـه ايـمـان راسخ دارم. پـروردگارا، به پاس ‍ احترام کسي که اين خانه را ساخت و به حق کودکي که در رحم من است ، تولد اين کودک را بر من آسان فرما.
    لحـظـه اي نـگـذشـت کـه فـاطمه به صورت اعجازآميزي وارد خانه خدا شد و در آنجا علي عليه السّلام به دنيا آمد.

    تولد علـي

    علي (عليه السلام) اولين هاشمي است که پدر و مادرش هاشمي بودند (فاطمه بنت اسد بن هاشم و ابوطالب ابن عبدالمطلب بن هاشم) حضرت امير در روز جمعه 13 رجب ده سال قبل از بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و 23 سال پيش از هجرت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم در شهر مکه و در خانه خدا به دنيا آمد. ابن قعنب مي گويد: با عباس بن عبدالمطلب و گروهي ديگر روياروي خانه ي خدا نشسته بوديم فاطمه بنت اسد به سوي خانه ي خدا آمد و ايستاد و گفت:«خداوندا به تو و پيامبرانت و کتابهايشان ايمان دارم. گفتار ابراهيم (عليه السلام) جد خود را راستين مي دانم همانگونه اين خانه را به فرمان تو بنا نهاد... تو را به او، و به اين کودک که با خود در شکم دارم، سوگند مي دهم که زادنش را بر من آسان کن» در همين هنگام به چشم خويش همه ما ديديم که ديوار خانه ي خدا از هم شکافت و آن گرامي بانو پا به درون آن گذارد و ديوار دوباره به هم آمد ما هم شتابناک برخاستيم تا در خانه را باز کنيم اما هر چه کرديم باز نشد... و دانستيم که اين حکمت خداوندي است. سپس فاطمه بنت اسد بعد از چهار روز با کودک خود از خانه کعبه بيرون آمد. طبق پاره اي از روايات ابوطالب در هنگام ولادت حضرت علي (عليه السلام) در مکه حضور نداشت، آنگاه که ابوطالب آمد، فرزند را از مادر گرفت و به همراه فاطمه به سمت خانه کعبه رفت و از خداي کعبه خواست که نام او را هم خود معين کند و شعري در پي درخواستش خواند: «اي پروردگار شبهاي تيره و تاريک، اي پروردگار ماه نوراني و درخشان، به امر خود براي ما بيان کن، که چه سزاوار او مي بيني درباره اين فرزند و او فکر مي کرد نام فرزند خود را چه بگذارد ورقه سبزي از آسمان فرود آمد که روي آن نوشته شده بود:
    خصصتما من ولد الزکي
    الطاهر المطهر المرضي
    واسمه من شامخ علي
    علي اشتق من العلي
    يعني: شما زن و شوهر را به وجود فرزندي پاک و مفتخر ساختيم. فرزندي که پاکيزه و برگزيده و مورد پسند خداست. نام او را به سبب عظمتش علي گذاشتيم. نام علي از نام خداي علي اعلي مشتق است
    منابع: بحارالانوار، ج 35 ، دايرة المعارف علوي ، روضة الواعظين، امالي شيخ طوسي و . . .
    ----------------------------------------------------------------------------------
    تا صورت پيوند جهان بود، على بود
    تا نقش زمين بود و زمان بود، على بود
    آن قلعه گشايى كه در از قلعه خيبر
    بركند به يك حمله و بگشود، على بود
    آن گرد سر افراز، كه اندر ره اسلام
    تا كار نشد راست، نياسود، على بود
    آن شير دلاور، كه براى طمع نفس
    برخوان جهان پنجه نيالود، على بود
    اين كفر نباشد، سخن كفر نه اين است
    تا هست على باشد و، تا بود، على بود
    شاهى كه ولى بود و وصى بود، على بود
    سلطان سخا و كرم و جود، على بود
    هم آدم و هم شيث و هم ادريس و هم الياس
    هم صالح پيغمبر و داود ، على بود
    هم موسى و هم عيسى و هم خضر و هو ايوب
    هم يوسف و هم يونس و هم هود، على بود
    مسجود ملايك كه شد آدم، ز على شد
    آدم چو يكى قبله و مسجود، على بود
    آن عارف سجاد، كه خاك درش از قدر
    بر كنگره عرش بيفزود ، على بود
    هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
    هم عابد و هم معبد و معبود، على بود
    «ان لحملك لحمى» بشنو تا كه بدانى
    آن يار كه او نفس نبى بود، على بود روايات مبني بر ولادت امير مؤمنان علی (علیه السلام) در 13 ر جب در كعبه (درکتب اهل سنت)

    ولادت امير مؤمنان عليه السلام در كعبه از ديدگاه شيعيان قطعي و متواتر است ، و اين كه كسي غير از آن حضرت در داخل خانه كعبه به دنيا نيامده نيز اجماعي است .
    شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه در اين باره مي‌نويسد :
    ولد بمكة في البيت الحرام يوم الجمعة الثالث عشر من رجب سنة ثلاثين من عام الفيل ، ولم يولد قبله ولا بعده مولود في بيت الله تعالى سواه إكراما من الله تعالى له بذلك وإجلالا لمحله في التعظيم .
    حضرت امير المؤمنين علي بن ابى طالب عليه السّلام در روز جمعه سيزدهم ماه رجب پس از سى سال از عام الفيل در خانه خدا در شهر مكه به دنيا آمد ، نه پيش از وى كسى در خانه خدا به دنيا آمده و نه بعد از آن حضرت. تولد امير مؤمنان عليه السّلام در خانه خداوند فضيلت و شرافتى است كه پروردگار بزرگ براي بزرگداشت مقام و منزلتش به آن حضرت اختصاص داده است .
    الشيخ المفيد ، أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي (متوفاي413هـ) ، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد ، ج 1 ، ص 5 ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث ، ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت ، الطبعة : الثانية ، 1414هـ - 1993 م
    ولادت امام علي عليه السلام در كعبه از ديدگاه اهل سنت :
    از ديدگاه علماي اهل سنت نيز ، ولادت آن حضرت قطعي است ؛ حتي برخي از آن‌ها ادعاي تواتر نيز كرده‌اند كه به نام چند تن از آن‌ها اشاره مي‌كنيم :

    1 . حاكم نيشابوري (405هـ) :
    فقد تواترت الأخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمير المؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه في جوف الكعبة .
    روايات متواترى وارد شده كه فاطمه بنت اسد ، اميرمؤمنان على بن ابى طالب - كرم الله وجهه - را در داخل كعبه به دنيا آورده است .
    النيسابوري ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ) ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 550 ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1411هـ - 1990م .
    ترجمه حاكم نيشابوري :
    ذهبي در باره او مي‌نويسد :
    الحاكم الحافظ الكبير امام المحدثين ... ناظر الدارقطني فرضيه وهو ثقة واسع العلم بلغت تصانيفه قريبا من خمس مائة جزء .
    حاكم ، حافظ بزرگ و پيشواي محدثان است . دار قطني با او مناظره‌اي داشت كه او را پسنديد ، او مورد اعتماد و داراي علم بسيار است ، نوشته‌ها و آثار او نزديك به پانصد جلد مي‌شود .
    الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان ، تذكرة الحفاظ ، ج 3 ، ص 1039 ـ 1040 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الأولى .
    سيوطي مي‌نويسد :
    الحاكم الحافظ الكبير إمام المحدثين أبو عبد الله محمد بن عبد الله محمد بن حمدويه بن نعيم الضبي الطهماني النيسابوري ... وكان إمام عصره في الحديث العارف به حق معرفته صالحا ثقة .
    حاكم ، حافظ بزرگ و پيشواي محدثان است ... او در زمان خود پيشواي علم حديث و آن چنان كه شايسته بود‌ ، با علم حديث آشنائي داشت ، درستكار و قابل اعتماد بود .
    السيوطي ، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ) ، طبقات الحفاظ ، ج 1 ، ص410 ـ 411 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1403هـ .
    أبو اسحاق شيرازي ، حاكم را اين گونه معرفي مي‌كند :
    هو أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن محمد النيسابوري المعروف بالحاكم صاحب المستدرك وتاريخ نيسابور وفضائل الشافعي وكان فقيها حافظا ثقة عليا لكنه يفضل علي بن أبي طالب على عثمان رضي الله عنهما انتهت إليه رياسة أهل الحديث طلب العلم في صغره ورحل إلى الحجاز والعراق مرتين وروي عن خلائق عظيمة قال الأسنوي ويزيد على الفيء شيخ وتفقه علي أبي الوليد النيسابوري وأبي علي بن أبي هريرة وأبي سهل الصعلوكي وانتفع به أئمة كثيرون منهم البيهقي قال عبد الغافر كان الحاكم إمام أهل الحديث في عصره وبيته بيت الصلاح والورع واختص بصحبته إمام وقته أبي بكر الصيغي وكان يراجع الحاكم في الجرح والتعديل .
    محمد بن عبد الله ... نيشابوري مشهور به حاكم صاحب كتاب المستدرك ، تاريخ نيشابور و فضائل شافعي ، فقيه ، حافظ ، قابل اعتماد و بلند مرتبه بود ؛ وي علي بن أبي طالب را از عثمان برتر مي‌دانست . رياست اهل حديث به او مي‌رسد . تحصيل دانش را از كودكي آغاز و دو بار به حجاز و عراق مسافرت كرد . از افراد زيادي روايت نقل كرده است ... و بزرگان زيادي ؛ از جمله بيهقي از او كسب دانش كرده‌اند . عبد الغافر مي‌گويد : حاكم پيشواي اهل حديث در زمان خود بود و خانه او خانه درستكاري و پرهيزگاري بود ، أبو بكر صيغي كه پيشواي زمان خود بود ، همواره در كنار حاكم بود و در جرح و تعديل روات به او مراجعه مي‌كرد .
    الشيرازي ، إبراهيم بن علي بن يوسف أبو إسحاق (متوفاي476هـ) ، طبقات الفقهاء ، ج 1 ، ص 222 ، تحقيق : خليل الميس ، ناشر : دار القلم - بيروت .
    ابن خلكان مي‌نويسد :
    الحاكم النيسابوري الحافظ المعروف بابن البيع إمام أهل الحديث في عصره والمؤلف فيه الكتب التي لم يسبق إلى مثلها كان عالما عارفا واسع العلم .
    حاكم نيشابوري حافظ (كسي كه بيش از صد هزار حديث حفظ است) مشهور به ابن البيع ، پيشواي اهل حديث در زمان خود بود و كتاب‌هايي در علم حديث نوشت كه كسي پيش از او همانندش را ننوشته بود ، او دانشمند ، عارف و داراي دانش بسيار بود .
    إبن خلكان ، أبو العباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبي بكر (متوفاي681هـ) ، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ، ج 4 ، ص 280 ، تحقيق : احسان عباس ، ناشر : دار الثقافة - لبنان .
    أبو الفداء در تاريخش مي‌نويسد :
    وفيها توفي الحافظ محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه بن نعيم الضبي الطهماني، المعروف بالحاكم النيسابوري إِمام أهل الحديث في عصره ، والمؤلف فيه الكتب التي لم يسبق إِلى مثلها ، سافر في طلب الحديث، وبلغت عدة شيوخه نحو ألفين، وصنف عدة مصنفات ... .
    در آن سال (455هـ) حافظ محمد بن عبد الله ... مشهور به حاكم نيشابوري از دنيا رفت ، او پيشواي اهل حديث در زمان خود بود و كتاب‌هايي در علم حديث نوشت كه كسي همانند آن‌ها را پيش از او ننوشته بود ، براي يادگيري حديث مسافرت مي‌كرد ، اساتيد او نزديك به دو هزار نفر بودند ، كتاب‌هاي بسياري نوشت ... .
    أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي (متوفاي732هـ) ، المختصر في أخبار البشر ، ج 1 ، ص 247 .
    با توجه به جايگاهي كه حاكم نيشابوري در ميان علماي اهل سنت دارد ، اگر غير از سخن و اعتراف او به تواتر ولادت امير مؤمنان عليه السلام ، هيچ دليل ديگري وجود نداشت ، براي حق جويان كفايت مي‌كرد، ولي بازهم جهت تاكيد و تقويت موضوع سخنان و اعترافات ديگر علماي اهل سنت را نيز مطرح مي‌كنيم .

    2 . شاه ولي الله دهلوي (متوفاي 1176هـ) :
    وي در كتاب ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء در مناقب امير مؤمنان عليه السلام مي‌نويسد :
    و از مناقب وي رضي الله عنه كه در حين ولادت او ظاهر شد يكي آن است كه در جوف كعبه معظمه تولد يافت .
    دهلوي ، شاه ولى الله مشهور به محدث هند (متوفاي 1180هـ) ، إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء ، ج 4 ، باب : اما مآثر اميرالمؤمنين وامام اشجعين اسد الله الغالب علي بن ابي طالب رضي الله عنه ، تصحيح و مراجعه: سيد جمال الدين هروى .
    ترجمه دهلوي :
    عظيم آبادي در باره او و كتابش مي‌نويسد :
    وقد بسط الكلام فيما يتعلق بالخلافة الذي لا مزيد عليه الشيخ الأجل المحدث ولي الله الدهلوي في إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء وهو كتاب لم يؤلف مثله في هذا الباب .
    شيخ بزرگوار ، محدث ولي الله دهلوي در كتاب ازالة الخفاء عن خلافة‌ الخلفا به صورت گسترده سخن گفته است كه بيش از آنچه او گفته نمي‌توان در اين باره سخن گفت . اين كتابي است كه همانند آن در اين باره نوشته نشده است .
    العظيم آبادي ، محمد شمس الحق (متوفاي1329هـ) ، عون المعبود شرح سنن أبي داود ، ج 12 ، ص 253 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الثانية ، 1995م .
    جمال الدين قاسمي همواره در هنگام نقل سخن دهلوي از او با عناوين «الإمام ، العارف ، الكبير ، العلامه و ... » ياد مي‌كند .
    قال الإمام العارف الكبير الشيخ أحمد المعروف بشاه ولي الله الدهلوي قدس الله سره في كتابه «حجة الله البالغة»
    قال الإمام العلامة ولي الله الدهلوي في «الحجة البالغة» .
    القاسمي ، محمد جمال الدين (متوفاي1332هـ) ، قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث ، ج 1 ، ص 239 و ج 1 ص 323 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1399هـ - 1979م .
    الكوكب الديار الهندية الشاه ولي الله أحمد بن عبد الرحيم الدهلوي الهندي رحمة الله المولود سنة 1110 والمتوفى بدهلي سنة 1176 كان هذا الرجل من أفراد المتأخرين علما وعملا وشهرة أحيا الله به وبأولاده وأولاد بنته وتلاميذهم الحديث والسنة بالهند بعد مواتهما وعلى كتبه وأسانيده المدار في تلك الديار .
    ستاره درخشان سرزمين هند ، شاه ولي الله دهلوي هندي ، در سال 1110 متولد و در سال 1176 در دهلي از دنيا رفت . اين مرد از علماي متأخر است كه در علم و عمل و شهرت داشت ، خداوند به وسيله او ، فرزندان و نوادگان دختري و شاگردانش ، علم حديث را در سرزمين هند احياء كرد ، بر كتاب‌ها و اسناد او اين ديار مي‌چرخيد .
    الكتاني ، عبد الحي بن عبد الكبير (متوفاي1383هـ) ، فهرس الفهارس والأثبات ومعجم المعاجم والمسلسلات ، ج 1 ، ص 178 ، تحقيق : د. إحسان عباس ، ناشر : دار العربي الاسلامي - بيروت/ لبنان ، الطبعة : الثانية ، 1402هـ1982م .

    3 . سبط ابن جوزي(متوفاي 654هـ) :
    وروي أن فاطمة بنت أسد كانت تطوف بالبيت وهي حامل بعلي (ع) فضربها الطلق ففتح لها باب الكعبة فدخلت فوضتعه فيها .
    روايت شده است كه فاطمه بنت أسد ، در حالي كه باردار بود ، خانه خدا را طواف مي‌كرد ، درد زايمان او را فراگرفت ، در خانه كعبه به روي او باز شد ، پس داخل خانه كعبه شد و فرزندش را به دنيا آ‌ورد .
    سبط بن الجوزي الحنفي ، شمس الدين أبوالمظفر يوسف بن فرغلي بن عبد الله البغدادي ، تذكرة الخواص ، ص 20 ، ناشر : مؤسسة أهل البيت ـ بيروت ، 1401هـ ـ 1981م .
    ترجمه سبط بن جوزي :
    شمس الدين ذهبي در باره او مي‌گويد:
    يوسف بن قُزْغْلي بن عبد الله . الإمام ، الواعظ ، المؤرخ شمس الدين ، أبو المظفر التركي ، ثم البغدادي العوني الحنفي . سِبْط الإمام جمال الدين أبي الفرج ابن الجوزي ؛ نزيل دمشق . وُلِد سنة إحدى وثمانين وخمسمائة ... وكان إماما ، فقيها ، واعظا ، وحيدا في الوعظ ، علاّمةً في التاريخ والسير ، وافر الحرمة ، محبباً إلى الناس ... ودرّس بالشبلية مدة ، وبالمدرسة البدرية التي قبالة الشبلية . وكان فاضلا عالما ، ظريفا ، منقطعا ، منكرا ، على أرباب الدول ما هم عليه من المنكرات ، متواضعا صاحب قبول تام .
    يوسف بن قُزعلي حنفي ، پيشوا ، فقيه ،تاريخ دان و در سخنوري يگانه بود‌ ، در دانش تاريخ و سرگذشتها‌ علامه و در نزد مردم بسيار قابل احترام و محبوب بود . مدتي در شبليه و مدرسه بدريه تدريس مي‌كرد ، او فاضل ، دانشمند و نكته سنج بود و با دولتمرداني كه كارهاي ناپسندي مي‌كردند مخالفت مي‌كرد متواضع و فروتن بود و همگان او را قبول داشتند .
    الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز ، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ، ج 48 ، ص 183، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .
    أبو محمد يافعي (متوفاي768هـ) در باره او مي‌نويسد :
    العلامة الواعظ المورخ شمس الدين أبو المظفر يوسف التركي ثم البغدادي المعروف بابن الحوزي سبط الشيخ جمال الدين أبي الفرج ابن الجوزي أسمعه جده منه ومن جماعة وقدم دمشق سنة بضع وست مائة فوعظ بها وحصل له القبول العظيم للطف شمائله وعذوبة وعظه .
    سخنور بود ودانش فراوان داشت و آگاه به سر گذشتها بود، در شهر دمشق مردم را موعظه مي كرد و چون چهره و سخنش جذاب بود ، مورد قبول و پذيرش عموم قرار گرفت ... .
    اليافعي ، أبو محمد عبد الله بن أسعد بن علي بن سليمان ، مرآة الجنان وعبرة اليقظان ، ج 4 ، ص 136 ، ناشر : دار الكتاب الإسلامي - القاهرة - 1413هـ - 1993م .
    قطب الدين اليونيني (متوفاي726هـ) در باره او مي‌نويسد :
    وكان أوحد زمانه في الوعظ حسن الإيراد ترق لرؤيته القلوب وتذرف لسماع كلامه العيون وتفرد بهذا الفن وحصل له فيه القبول التام وفاق فيه من عاصره وكثيراً ممن تقدمه حتى أنه كان يتكلم في المجلس الكلمات اليسيرة المعدودة أو ينشد البيت الواحد من الشعر فيحصل لأهل المجلس من الخشوع والاضطراب والبكاء ما لا مزيد عليه فيقتصر على ذلك القدر اليسير وينزل فكانت مجالسه نزهة القلوب و الأبصار يحضرها الصلحاء والعلماء والملوك والأمراء والوزراء وغيرهم ولا يخلو المجلس من جماعة يتوبون ويرجعون إلى الله تعالى .
    در وعظ و سخنراني در زمان خودش منحصر به فرد بود ، با ديدنش رقت قلب براي بيننده ايجاد مي‌شد و با شنيدن سخنش اشك‌ها جاري مي شد ، مورد قبول عموم بود ، گاهي در مجلسي كلماتي اندك و يا شعري مي خواند همه حاضران را به گريه مي انداخت . در مجلس وي همواره دانشمندان و اميران و وزيران و غير آنان حضور مي يافتند ، و هيچگاه نمي شد كه بدون توبه كسي از مجلسش خارج شود .
    اليونيني ، قطب الدين أبو الفتح موسى بن محمد ، ذيل مرآة الزمان ، ج 1 ، ص 15 .
    العكري الحنبلي (متوفاي1089هـ) در باره او مي‌نويسد :
    سبط ابن الجوزي العلامة الواعظ المؤرخ شمس الدين أبو المظفر يوسف بن فرغلي التركي ثم البغدادي الهبيري الحنفي سبط الشيخ أبي الفرج بن الجوزي أسمعه جده منه ومن ابن كليب وجماعة وقدم دمشق سنة بضع وستمائة فوعظ بها وحصل له القبول العظيم للطف شمائله وعذوبة وعظه ... ولو لم يكن له إلا كتابه مرآة الزمان لكفاه شرفا .
    العكري الحنبلي ، عبد الحي بن أحمد بن محمد ، شذرات الذهب في أخبار من ذهب ، ج 5 ، ص 266 ، تحقيق : عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط ، ناشر : دار بن كثير - دمشق ، الطبعة الأولي ، 1406هـ .

    4 . مسعودي (متوفاي346هـ) :
    علي بن الحسين مسعودي ، مورخ و اديب مشهور شافعي مذهب در باره ولادت امير مؤمنان عليه السلام در خانه كعبه مي‌فرمايد :
    وكان مولده في الكَعبة .
    محل تولد علي عليه السلام ، خانه كعبه است .
    المسعودي ، أبو الحسن على بن الحسين بن على (متوفاي346هـ) ، مروج الذهب ، ج 1 ، ص 313 .
    ترجمه مسعودي :
    ياقوت حموي او را از ادبا و از نوادگان عبد الله بن مسعود ، صحابي مشهور رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي‌داند :
    علي بن الحسين بن علي المسعودي المؤرخ أبو الحسن من ولد عبد الله بن مسعود صاحب النبي صلى الله عليه .
    الحموي ، أبو عبد الله ياقوت بن عبد الله الرومي (متوفاي626هـ) ، معجم الأدباء أو إرشاد الأريب إلى معرفة الأديب ، ج 4 ، ص 48 ، رقم : 567 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1411 هـ - 1991م .
    تاج الدين سبكي نام مسعودي را در زمره علماي شافعي آورده و او را مورخ ، صاحب فتوا و علامه مي‌داند :
    على بن الحسين بن على المسعودى صاحب التواريخ كتاب مروج الذهب فى أخبار الدنيا وكتاب ذخائر العلوم وكتاب الاستذكار لما مر من الأعصار وكتاب التاريخ فى أخبار الأمم وكتاب أخبار الخوارج وكتاب المقالات فى أصول الديانات وكتاب الرسائل وغير ذلك . قيل إنه من ذرية عبد الله بن مسعود رضى الله عنه أصله من بغداد وأقام بها زمانا وبمصر أكثر وكان أخباريا مفتيا علامة صاحب ملح وغرائب .
    علي بن الحسين المسعودي ، صاحب كتاب‌هاي تاريخي مروج الذهب ... و ديگر كتاب‌ها است . گفته شده كه او از فرزندان عبد الله بن مسعود بوده است ، اصالتاً‌ اهل بغداد و زماني در آن جا و بيشتر در مصر ساكن بوده ، او اخباري ، داراي فتوا ، دانشمند و ... بود .
    السبكي ، تاج الدين بن علي بن عبد الكافي (متوفاي771هـ) ، طبقات الشافعية الكبرى ، ج 3 ، ص 456 ، تحقيق : د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو ، ناشر : هجر للطباعة والنشر والتوزيع - 1413هـ ، الطبعة : الثانية .
    و عليمي حنبلي در باره او مي‌نويسد :
    علي بن الحسين بن علي أبو الحسن المسعودي من أعلام التاريخ ومن مشاهير الرحالين ومن الباحثين المقدرين من أهل بغداد أقام بمصر وتوفي فيها عام 346 ه له مؤلفات عديدة منها مروج الذهب وأخبار الزمان وغير ذلك من المؤلفات القيمة .
    علي بن الحسين المسعودي ، از بزرگان تاريخ و از مشهورترين كساني است كه براي جمع آوري حديث مسافرت مي‌كرد ... كتاب‌هاي متعددي نوشت كه از جمله آن‌ها مروج الذهب و اخبار الزمان و كتاب‌هاي با ارزش ديگري است .
    العليمي ، مجير الدين الحنبلي (متوفاي927هـ ) ، الأنس الجليل بتاريخ القدس والخليل ، ج 1 ، ص 11 ، تحقيق : عدنان يونس عبد المجيد نباتة ، ناشر : مكتبة دنديس - عمان - 1420هـ- 1999م .
    عكري حنبلي در باره مسعودي مي نويسد:
    وفيها المسعودي المؤرخ صاحب مروج الذهب وهو أبو الحسن علي بن أبي الحسن رحل وطوف في البلاد وحقق من التاريخ مالم يحققه غيره وصنف في أصول الدين وغيرها من الفنون .
    در آن سال (345هـ) مسعودي مورخ ، صاحب كتاب مروج الذهب ازدنيا رفت . او أبو الحسن علي بن أبي الحس بود ، به شهرهاي گوناگون مسافرت مي‌كرد ، آن قدر كه او در تاريخ تحقيق كرده ديگران تحقيق نكرده‌‌اند ، در اصول دين و ديگر علوم كتاب نوشته‌ است .
    العكري الحنبلي ، عبد الحي بن أحمد بن محمد (متوفاي1089هـ) ، شذرات الذهب في أخبار من ذهب ، ج 2 ، ص 371 ، تحقيق : عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط ، ناشر : دار بن كثير - دمشق ، الطبعة : الأولي ، 1406هـ .

    5. گنجي شافعي (متوفاي 658هـ) :
    گنجي شافعي در كفاية‌ الطالب مي نويسد :
    «ولد أمير المؤمنين علي بن أبي طالب بمكة في بيت الله الحرام ليلة الجمعة لثلاث عشرة ليلة خلت من رجب سنة ثلاثين من عام الفيل ولم يولد قبله ولا بعده مولود في بيت الله الحرام سواه إكراما له بذلك ، وإجلالا لمحله في التعظيم .
    امير مؤمنان عليه السلام شب جمعه سيزده رجب ، سال سيم بعد از واقعه عام الفيل در داخل خانه خدا به دنيا آمد . كسي پيش از آن حضرت و بعد از آن در داخل خانه كعبه به دنيا نيامده است و اين از فضائل اختصاصي آن حضرت است كه خداوند به جهت بزرگداشت مقام او عطا كرده است .
    الگنجي الشافعي ، أبي عبد الله محمد بن يوسف بن محمد القرشي ، كفاية‌ الطالب في مناقب علي بن أبي طالب ، ص407 ، الباب السابع في مولده عليه السلام ، ناشر : دار أحياء تراث اهل البيت (ع) ، طهران ، الطبعة‌ الثالثة ، 1404هـ ، 1362 ش .
    ترجمه گنجي شافعي :
    ابن خلكان در ترجمه او مي‌نويسد :
    الفخر الكنجي محمد بن يوسف بن محمد بن الفخر الكنجي نزيل دمشق عني بالحديث وسمع ورحل وحصل كان إماما محدثا .
    محمد بن يوسف گنجي ... ساكن دمشق بود ، به علم حديث اعتنا مي‌كرد ، براي يادگيري آن از ديگران مي‌شنيد ، وبراي دانش بيشتر مسافرت مي‌كرد ، او پيشوا و محدث بود .
    الصفدي ، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ) ، الوافي بالوفيات ، ج 5 ، ص 148 ، تحقيق : أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى ، ناشر : دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م .
    يونيني نيز او را اين گونه معرفي مي‌كند :
    الفخر محمد بن يوسف الكنجي كان رجلاً فاضلاً أديباً وله نظم حسن .
    محمد بن يوسف گنجي ، مردي دانشمند و اديب بود و شعرهاي زيبايي مي‌سرود .
    اليونيني ، قطب الدين أبو الفتح موسى بن محمد (متوفاي726 هـ) ، ذيل مرآة الزمان ، ج 1 ، ص 148 .
    حاجي خليفه ، او را «الشيخ الحافظ» معرفي مي‌كند :
    كفاية الطالب في مناقب على بن أبى طالب للشيخ الحافظ أبى عبد الله محمد بن يوسف بن محمد الكنجى الشافعي .
    كفاية الطالب در مناقب علي بن أبي طالب ، نوشته شيخ و حافظ (كسي كه بيش از صد هزار حديث حفظ است) أبو عبد الله محمد بن يوسف گنجي شافعي است .
    حاجي خليفه ، مصطفى بن عبدالله القسطنطيني الرومي الحنفي (متوفاي1067هـ) ، كشف الظنون عن أسامي الكتب والفنون ، ج 2 ، ص 1497 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت – 1413هـ - 1992م .

    6 . ابن صباغ المالكي (855 هـ) :
    ابن صباغ مالكي در الفصول المهمة مي‌نويسد :
    ولد علي ( عليه السلام ) بمكة المشرفة بداخل البيت الحرام في يوم الجمعة الثالث عشر من شهر الله الأصم رجب الفرد سنة ثلاثين من عام الفيل قبل الهجرة بثلاث وعشرين سنة ، وقيل بخمس وعشرين ، وقبل المبعث باثني عشرة سنة ، وقيل بعشر سنين . ولم يولد في البيت الحرام قبله أحد سواه ، وهي فضيلة خصه الله تعالى بها إجلالا له وإعلاء لمرتبته وإظهارا لتكرمته .
    على عليه السلام در مكه مشرفه در داخل بيت الحرام ( كعبه ) در روز جمعه سيزدهم ماه خدا يعنى ماه رجب سال سى ام عام الفيل و بيست و سه سال پيش از هجرت به دنيا آمد ... پيش از او هيچ كس در كعبه متولد نشد ، و اين فضيلتى است كه خداوند به جهت بزرگداشت و بالا بردن مقام و اظهار كرامت او مخصوص حضرتش گردانيده است .
    ابن الصباغ ، علي بن محمد بن أحمد المالكي المكي (متوفاي855 هـ) الفصول المهمة في معرفة الأئمة ، ج 1 ، ص 171 ، تحقيق : سامي الغريري ، ناشر : دار الحديث للطباعة والنشر ـ قم ، الطبعة : الأولى ، 1422هـ
    ترجمه ابن صباغ :
    علامه قندوزي در ينابيع المودة ، در مقدمه و پيش از نقل سخني از وي او را اين چنين مي‌ستايد :
    وقال الشيخ المحدث الفقيه نور الدين علي بن محمد المالكي في كتابه : الفصول المهمة ... .
    القندوزي الحنفي ، الشيخ سليمان بن إبراهيم (متوفاي1294هـ) ، ينابيع المودة لذوي القربى ، ج 3 ص 348 ، تحقيق سيد علي جمال أشرف الحسيني ، ناشر : دار الأسوة للطباعة والنشر ، الطبعة : الأولى ، 1416هـ .
    سخاوي كه از شاگردان او است ، از استادش با اين تعابير ياد مي‌كند :
    علي بن محمد بن أحمد بن عبد الله نور الدين الأسفاقسي الغزي الأصل المكي المالكي ويعرف بابن الصباغ . ولد من ذ الحجة سنة أربع وأربعين وثمانين وسبعمائة ونشأ بها فحفظ القرآن والرسالة في الفقه ابن مالك وعرضهما على الشريف الرحمن الفاسي وعبد الوهاب بن العفيف اليافعي والجمال ابن ظهير وقربيه أبي السعود النووي وعلي بن محمد بن أبي بكر الشيبي ومحمد ابن سليمان بن أبي بكر البكري ، وأجاز له وأخذ في الفقه عن أولهم والنحو عن الجلال عبد الواحد المرشدي وسمع على الزين المراغي سداسيات الرازي وكتب بخط الحسن وباشر الشهادة مع إشراف على نفسه لكنه كان ساكنا مع القول بأنه تاب وله مؤلفات منها الفصول المهمة لمعرفة الأئمة وهم اثنا عشر والعبر فيمن شفه النظر ، أجاز لي . ومات في ذي القعدة وخمسين ودفن بالمعلاة سامحه الله وإيانا .
    علي بن محمد بن احمد ... اصالتاً اهل غزه ، مالكي مذهب و مشهور به ابن صباغ بود . در مكه رشد كرد و بزرگ شد ، قرآن را حافظ بود و رساله اي در فقه ابن مالك نوشت را بر شريف الرحمن فاسي و ... عرضه كرد ...
    كتاب‌هاي زيادي ؛ از جمله الفصول المهمة لمعرفة‌ الأئمه را نوشته است .
    السخاوي ، شمس الدين محمد بن عبد الرحمن (متوفاي902هـ) ، الضوء اللامع لأهل القرن التاسع ، ج 5 ، ص 283 ، ناشر : منشورات دار مكتبة الحياة – بيروت .
    اسماعيل باشا در باره او مي‌نويسد :
    ابن الصباغ : علي بن محمد بن أحمد الصباغ نور الدين المكي المالكي السفاقسي الأصل المتوفى سنة 855 خمسين وخمسمائة له العبر فيمن سفه النظر . الفصول المهمة في معرفة الأئمة وفضلهم ومعرفة أولادهم ونسلهم .
    ابن صباغ ، علي بن محمد ... مالكي مذهب و اصالتا اهل سفاقس بود ،‌ در سال 855 از دنيا رفت و كتاب‌هاي «العبر فيمن سفه النظر» و «الفصول المهمه في معرفة الأئمه» از نوشته‌هاي او است .
    البغدادي ، إسماعيل باشا (متوفاي1339هـ) ، هدية العارفين أسماء المؤلفين وآثار المصنفين ، ج 5 ، ص 732 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت – 1413هـ - 1992م .


    7 . حلبي (متوفاي1044هـ) :
    علي بن برهان الدين حلبي ، صاحب كتاب مشهور سيره حلبي ،‌ بعد از سخني طولاني در باره علي عليه السلام ، به ولادت آن حضرت در داخل خانه كعبه استدلال مي‌كند :
    لأنه ولد في الكعبة وعمره (يعني النبي) (ص) ثلاثون سنة .
    زيرا آن حضرت در داخل خانه كعبه متولد شد و عمر رسول خدا در آن روز سي سال بود .
    الحلبي ، علي بن برهان الدين (متوفاي1044هـ) ، السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون ، ج 1 ، ص 226 ، ناشر : دار المعرفة - بيروت – 1400هـ .
    آنچه ملاحظه نموديد اندكي است از اعترافات و سخنان ارباب حديث و دانش بود ، و براي اطلاع بيشتر در اين باره به كتاب شريف الغدير ، ج 6 و شرح احقاق الحق ، ج17 مراجعه فرماييد .

    آيا حكيم بن حزام در خانه كعبه متولد شده است ؟
    طبق اعتقاد شيعه و نيز برخي از علماي اهل سنت ؛ همانند ابن صباغ مالكي و گنجي شافعي ، هيچ كس غير از امير مؤمنان عليه السلام در داخل خانه كعبه به دنيا نيامده است و اين فضيلت بزرگ از امتيازات ويژه آن حضرت است ؛ اما متأسفانه تحريف گران تاريخ و دشمنان امير مؤمنان عليه السلام اين ويژگي را نيز همانند ديگر فضائل آن حضرت يا از اساس منكر شده‌ و يا كسان ديگري را در آن شريك و سهيم كرده‌اند .
    شايد بتوان ادعا كرد كه كمتر فضيلتي از فضائل اهل بيت رسول خدا صلي الله عليه وآله مانده است كه از دستبرد اين تحريف‌گران به دور مانده باشد و آن‌ها به نحوي آن را زير سؤال نبرده باشند . يكي از اين موارد ولادت آن حضرت در خانه كعبه است كه ادعا شده است غير از امير مؤمنان عليه السلام ، حكيم بن حزام نيز در خانه كعبه متولد شده است .
    نخستين كسي كه اين مطلب را نقل كرده ، زبير بن بكار متوفاي 256هـ است و قبل از او در هيچ كتابي از كتاب‌هاي اهل سنت نقل نشده و بعد از او نيز هر كس نقل كرده ، از زبير بن بكار است .
    وي در جمهرة نسب قريش مي‌نويسد :
    حدثنا الزبير قال وحدثني مصعب بن عثمان قال : دخلت أم حكيم ابن حزام الكعبة مع نسوة من قريش ، وهي حامل بحكيم بن حزام ، فضربها المخاض في الكعبة ، فأتيت بنطح حيث أعجلها الولاد ، فولدت حكيم بن حزام في الكعبة على النطح .
    مادر حكيم بن حزام به همراه زناني از قريش وارد كعبه شدند ، او كه باردار بود ناگهان درد زايمان او را فراگرفت و فرزندش را به دنيا آورد.
    الزبير بن بكار بن عبد الله (متوفاى256هـ) جمهرة نسب قريش وأخبارها ، ج 1 ، ص 77 ،
    زبير بن بكار اين روايت را از مصعب بن عثمان بن مصعب بن عروة بن الزبير بن العوام نقل مي‌كند كه مبتلا به چند اشكال است :
    اولاً : مصعب بن عثمان مجهول است و در هيچ يك از كتاب‌هاي رجالي نامي از او برده نشده است ؛
    ثانياً : روايت مرسل است ؛ چرا كه مصعب بن عثمان ، ده‌ها سال بعد از اين قضيه به دنيا آمده است ، چگونه مي‌تواند از اين قضيه خبر دهد ؟
    ثالثاً : اين روايت از ساخته‌هاي خاندان زبير و به ويژه زبير بن بكار است كه به خاطر دشمني با خاندان اهل بيت عليهم السلام افسانه‌هاي بسياري ساخته‌‌اند كه از جمله آن‌ها همين قضيه است . اين مطلب را نيز به خاطر زير سؤال بردن فضائل اختصاصي امير مؤمنان عليه السلام جعل كرده‌اند .
    از طرف ديگر حكيم بن حزام با خاندان زبير پسر عمو هستند ؛ چرا كه حكيم بن حزام بن خويلد بن أسد بن عبد العزي و خاندان زبير نيز به اسد بن عبد العزي مي‌رسند . اين احتمال وجود دارد كه خاندان زبير به خاطر دوستي عمو زاده خود ، اين مطلب را جعل كرده باشند .
    موسى و عصا و يد بيضا و نبوت
    در مصر به فرعون كه بنمود، على بود
    چندان كه در آفاق نظر كردم و ديدم
    از روى يقين در همه موجود، على بود
    خاتم كه در انگشت سليمان نبى بود
    آن نور خدايى كه بر او بود، على بود
    آن شاه سرفراز، كه اندر شب معراج
    با احمد مختار يكى بود، على بود
    آن كاشف قرآن‏كه‏خدا در همه قرآن
    كردش صفت عصمت و بستود، على بود 

    تاکنون 2626 بار خوانده شده آخرین بروزرسانی: يكشنبه, 17 دی 1391 12:41
    واحد فرهنگی

    واحد فرهنگی شرکت مرکزی دفاتر خدمات زیارتی سراسر ایران - شمسا

    افزودن نظر

    مواردي كه با ستاره(*) مشخص شده اند را حتما پر كنيد.