مقدمه:
ابن شهرآشوب و برخي ديگر از مورخان نام بزرگوارش را علي اصغر نوشته اند. و نام ديگرش عبدالله است كه در بعضي كتب و عبارتها آورده شده از جمله؛ در زيارت ناحيه مقدّسه آمده است: « سلام بر عبدالله فرزند امام حسين (ع) طفل شيرخواري كه نشان تير قرار گرفت، و به خون آغشته شد، پدرش آن خون را به جانب آسمان پاشيد، او در دامان پدر با تير مذبوح گرديد،خداوند تيرانداز به او (قاتلش) حرملة بن كاهل سدي را لعنت كند». (بحارالانوار، ج45، ص66)
مادر آن حضرت (علي اصغر)
مادرش حضرت رباب دختر امرءالقيس بود.
روزي امير مومنان علي بن ابيطالب(ع) با امّرء القيس گفتوگو ميکردند که وي به امام فرمود: يا اباالحسن، من سه دختر دارم. محياة را به شما تزويج ميكنم، و سلمي را به حسن، و رباب را به حسين.
اين رباب مادر حضرت سكينه و علي اصغر مي باشد. (قمقام زخّار: 2/653، نفس المهموم/527)
هشام كلبي گويد:« رباب از بهترين و فاضل ترين زنان بود».
و پدر رباب از اشراف واز خانواده بزرگ عرب بود، كه نزد امام منزلتي بسزا و مكانتي لايق داشت. (قمقام زخّار: 2/654)
ابن اثير نقل مي كند؛ بعد از شهادت امام (ع)، رباب را همراه اسرا به شام بردند چون به مدينه برگشت، عدّه اي از اشراف قريش از او خواستگاري كردند،او قبول نكرد و فرمود:« بعداز رسول خدا(ص) پدر شوهري نگيرم».
سبط ابن جوزي گويد: رباب بعد از امام حسين (ع) يكسال زنده بود، زير سقف نميرفت و درآفتاب ميماند، سپس از غصّه فوت نمود. (فرسان الهيجاء/270؛ نفس المهموم/528)
امام نيز متقابلا اين همسرشان را بسيار دوست ميداشتند.
درباره سوال شما بايد گفت؛
اولا: اين نکته که امام، علي اصغر را گرفته و براي دادن آب به نزديک لشکر عمر سعد آورده باشد در منابع قديمي نيامده است. (که در ادامه به آن خواهيم پرداخت).
ثانيا و به فرض وقوع چنين حادثهاي، اصل اتمام حجت امام حسين(ع) در ميان لشگر دشمن و تكرار اتمام حجت بنابر شواهد بسيار قابل تأييد است و اصل شهادت حضرت علي اصغر(ع) كه نشان دهنده شدت قساوت دشمن و شدت مظلوميت امام حسين(ع) نيز قابل انكار نيست. هنر امام حسين(ع) همين بود كه در اين صحنه شدت قساوت دشمن را براي طول و عرض تاريخ به نمايش درآورد كه به هيچ گونه در سينه ها و در صفحات تاريخ قابل محو نباشد. اما درباره چگونگي اين واقعه چند نوع نقل قول هست كه توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم: دو نظر درباره چگونگي شهادت حضرت علي اصغر(ع) وجود دارد كه البته نزديک به هم بوده و اختلاف اندكي با يكديگر دارند.
قول اول: ابومخنف چگونگي شهادت طفل شيرخواره را چنين آورده است ; هنگامي كه امام حسين(ع) بر روي زمين نشست كودک شيرخواره اش را آوردند و امام آن را روي دامن خويش نشانده بود. ابومخنف او را چنين معرفي مي كند: ((زعموا انه عبدالله بن الحسين)) يعني گمان كردند او عبدالله بن حسين است. در ادامه روايتي از عقبه بن بشير اسدي به نقل از امام باقر(ع) آورده كه امام به عقبه فرمود: شما بني اسد خوني از ما ريختيد كه حق ما بر شماست. پرسيدم آن چيست و چه گناهي است ؟ امام فرمود: ((فرزند خردسال امام را نزد حضرت آوردند و امام آن را در دامن داشت كه تيري از بني اسد (حرمله بن كاهل اسدي) آمد و گلويش را دريد. امام حسين (ع) دست خود را از خون گلوي طفل پر كرد و به آسمان پاشيد سپس...)). اين روايت، چگونگي شهادت آن طفل صغير را بيان مي كند.(نصوص من تاريخ ابي مخنف، ج 1، ص 487
ابن طاووس گزارشي دارد كه مي توان آن را مكمل گزارش قبلي دانست، و آن اين است كه; امام حسين (ع) وقتي كه براي وداع و خداحافظي با زنان و كودكان به خيمه ها آمد، به حضرت زينب (س) فرمود ((ناوليني ولدي الصغير حتي اودعه)) حضرت فرمود طفل كوچكم را بياوريد تا با او وداع كنم، آن را در آغوش گرفت كه ناگهان حرمله، وي را با تيري بكشت.... ابن طاووس در ادامه خبري از امام باقر(ع) دارد كه فرمود: از آن خوني كه امام به آسمان پاشيد هيچ قطره اي به زمين باز نگشت.(اللهوف في قتلي الطفوف، ص 68.) در زيارت صادره از ناحيه مقدس امام زمان (عج) چنين آمده است : ((السلام علي عبدالله الرضيع، المرمي، الصريع، المتشحط دما، و المصعد بدمه الي السما، المذبوح بالسهم في حجر ابيه،...))(مقرم، مقتل الحسين (ع)، ص 272.)
قول دوم: در باره چگونگي شهادت علي اصغر(ع) گزارشي است که در ترجمه کتاب الفتوح ابن اعثم آمده است. (اين قضيه در اصل کتاب الفتوح در، ج 5، ص 209 - 210آمده است.) ناگفته نماند كه اين ترجمه در قرن ششم انجام گرفته است و مترجم در برخي موارد، از خود اضافاتي به آن افزوده است از جمله مواردي که در آن گزارشي اضافه تر وجود دارد اين مورد است که: امام طفل شيرخوار خود را... در پيش زين گرفته، ميان هر دو صف آورد و آواز برآورد: اي قوم، اگر من به زعم شما گناهكارم، اين طفل گناهي نكرده او را جرعه اي آب دهيد. چون آواز حسين(ع) شنيدند، يكي از آن گروه تيري به سوي آن حضرت روان كرد. آن تير بر گلوي آن طفل شيرخوار آمد و از آن سوي بر بازوي حسين (ع) رسيد آن حضرت تير را بيرون آورد و هم در آن ساعت، آن طفل جان داد.))(الفتوح، ترجمه، ص 908.) سيد بن طاووس نيز پس از نقل گزارشي كه از ايشان ياد كرديم خبري شبيه به فتوح نقل مي كند و در آغاز با استناد به دليل عقلي اين را ترجيح مي دهد و اين را صحيح تر مي انگارد، و آن عبارت است از اين كه، حضرت زينب (س) طفل را نزد امام آورد و عرض كرد اين بچه تشنه لب است، براي او درخواست آب كن. امام كودک را بر روي دست گرفت و فرياد برآورد: «يا قوم قد قتلتم شيعتي و اهل بيتي، و قد بقي هذا الطفل يتلظي عطشا فاسقوه شرب من الماء؛ اي مردم پيروان و اهل بيتم را كشتيد و تنها اين كودک باقي مانده است كه از تشنگي لبانش را بر هم مي زند، او را با جرعه آبي سيراب كنيد». در اين بين كه كلام امام تمام نشده بود تيري گلوي او را دريد.(الملهوف علي قتلي الطفوف، ص 169.) ابن طاووس اين گزارش را معقولتر مي داند و مي گويد وداع و خداحافظي در آن شرايط و اوضاع كه آتش جنگ شعله ور بود نامعقول است. بايد به ايشان عرض كرد اتفاقا آن وداع خيلي هم معقول است و مقاتل دو تا سه وداع براي امام گزارش كرده اند و هيچ استبعادي ندارد، امام كه كانون محبت است در يكي از اين وداعها کودکش را در آغوش گرفته باشد و از نظر عاطفي و رابطه محبت پدر و فرزندي توجيه پذير است. از طرفي اين درخواست حضرت زينب (س)، كه خود شاهد ماجراي شهادت و تشنه كامي امام و اصحاب و عيال اوست، شايد جز داغ دل امام را تازه تر كردن چيزي نباشد و خوب مي دانست كه بستن آب براي آن بود كه همين مصيبت ها بر اهل بيت تحميل شود. در هر صورت درخواست آب براي كودک شيرخواره در منابع كهن گزارش نشده است و اگر هم اتفاق افتاده باشد، اشكالي ندارد و هيچ نشانه ضعف امام نيست، بلکه مي توان گفت ويژگي امام(ع) آن است که در عرصههاي مختلفِ عاطفه، عقلانيت و عرفان به خوبي حضور پيدا ميکند. به طوري که نهايت محبت به خانواده را ابراز ميکند و از سوي ديگر نهايت قساوت و سنگدلي دشمنان را در تاريخ به نمايش ميگذارد و از نظر معرفتي و عرفاني آن چنان با خداوند مناجات ميکند که مقام «فنا في الله» را به ظهور مي رساند. بنابراين اگر درخواست آب براي علي اصغر واقعيت داشته باشد، براي اتمام حجت و نشان دادن قساوت دشمنان در طول است. لذا اصل عطش در روز عاشورا و طلب آب را مي توان پذيرفت اما با رعايت عزت و ابتکار عمل نه به طور ذليلانه و انفعالي که شأن امام و اهل بيت(ع) و حتي مؤمنان متوسط از چنين ضعف و زبوني به دور است. شيخ عباس قمي در منتهي الامال چنين مي نويسد: پس حضرت، بر در خيمه آمد و به جناب زينب(س) فرمود: كودك صغيرم را به من سپاريد تا او را وداع كنم. پس آن كودك معصوم را گرفت و صورت به نزديك او برد تا او را ببوسد كه حرمله بن كاهل اسدي لعين تيري انداخت و بر گلوي آن طفل رسيد و او را شهيد كرد.(منتهي الامال، ج 1، ص 714، چاپ هجرت) در هر صورت در شهادت طفل صغير ترديدي نيست ولي در چگونگي شهادت، اختلاف نظر هست.
براي مطالعه و کسب اطلاعات بيشتر ميتوانيد به اين منابع نيز رجوع کنيد:
1. شيخ مفيد، ارشاد، قم: مؤسسه آل البيت الاحياء التراث، ج 2، ص 108.
2. شيخ عباس قمي، نفس المهموم، قم: انتشارات بصيرتي، ص 349.
3. محمد سماوي، ابصار العين، قم: انتشارات بصيرتي، ص 24. 4. منتهي الامال، ج 1، چاپ هجرت، ص 714
منبع: پرسمان دانشجويي
- زيارت امام حسين(ع) مهمتره يا رضايت همسر؟
- سر مبارك امام حسين(ع) همراه بدن ايشان به خاك سپرده شده يا جاي ديگر و نيز ياران باوفاي او به چه صورت است؟
- تعداد كساني كه با امام حسين عليه السلام تا كربلا آمدند چند تا بودند و بعد چند نفر جدا شدند از سپاه حضرت؟
- محبت اهل بيت و امامان و معصومين و پيامبران (عليهم السلام)
- كمال استفاده از سفر كربلا