• امروز پنجشنبه 1 آذر 1403
  •  
     

    شرکت شمسا

    مشكلات ناشی از ناامنی و نبود اماكن اقامتی و حمل‌ونقل، تغذیه‌ نامناسب و قیمت‌های كنترل‌نشده، سازمان حج و زیارت را بر آن داشت...
    ادامه...

     
     
     
     

     


     
     

    حرم حضرت رقیه(س)

    نامه الکترونیک چاپ

    رقیه(س) دختر حسین بن علی، سید الشهدا(ع) بوده که پس از واقعة کربلا، همراه اسرای اهل بیت به کوفه و سپس به شام آورده شدند. رقیه چهار سال بیش نداشت و پس از شهادت پدر بزرگوارش امام حسین(ع)، برای او بسیار بی تابی می کرد و بانوان حرم حسینی به سختی او را آرام م یکردند . وقتی اهل بیت را در خرابه جا دادند، این طفل ، پدر را در خواب دید و بهانة پدر گرفت و گریه و زاری بسیار کرد . یزید از علت سر و صدا پرس و جو نمود، جریان را به او گزارش کردند . گفت : سر امام را برای وی ببرند و در کنارش نهند تا آرام بگیرد . وقتی سر مقدس را جلو او گذاشتند ، پرسید این چیست ؟
    گفتند : سر بابای تو است ، آن دختر فریادی کرد و رنجور شد و جان به حق تسلیم نمود .
    هم اکنون مزاری در همان محل شهادت و دفن آن طفل معصوم ، برجاست که مورد توجّه علاقمندان اهل بیت رسالت م یباشد و شیعیان از اطراف عالم ، با علاقه و عقیدة خاص ، به زیارت آنجا م یروند . این حرم در داخل شهر دمشق و نزدیک مسجد جامع اموی است .

    باب الصغیر
    باب الصغیر ، گورستانی است در دمشق که نفراتی از خاندان رسول(ص) و برخی همسران و جمعی از دانشمندان مسلمان در آن مدفونند ؛ از جمله قبر ابن عساکر مورخ معروف و نویسنده تاریخ دمشق در این مکان است. باب الصغیر به سبب انتساب برخی مقابر آن به اهل بیت پیامبر (ص)، مورد توجه زائران شیعی و ایرانی است که به برخی از آنها اشاره م یشود: مقبرة رؤوس شهدا گر چه در مورد سر مقدس امام حسین(ع) اختلاف نظر وجود دارد که در کجا مدفون است ؛ در کربلا ، مدینه ، دمشق و یا جای دیگر ؟ لیکن در سرهای مقدس دیگر شهدا که به شام آورده شده اند ، ظاهراً تردیدی نیست که در دمشق به خاک سپرده شده اند .
    سید محسن امین می‌نویسد : به سال 1321 ه . ق در قبرستان معروف به باب الصغیر دمشق ، مقبره و مشهدی دیدم که در کتیبة بالای درِ آن نوشته شده بود : اینجا محل دفن سر عباس بن علی و سر علی اکبر(ع) و سر حبیب بن مظاهر است. ولی بعداً تعمیرات و تغییراتی در آن داده شد.
    به هر حال در مزار کنونی، سر شانزده شهید هاشمی زیارت می‌شود و گفته م یشود که همة آنها در آن مکان مدفونند.
    سکينه دختر حسین(ع) حضرت سکینه بانو یی بوده با جلالت ، ادیب و شاعر که گاهی داوری در زمینة بهترین شعر و برگزیدة شاعران به او واگذار می‌شده است.
    حضرت سکینه(ع) زنی شجاع و بی باک بوده، ابن عساکر می‌نویسد:
    هنگامی که مروان بن حکم، علی بن ابیطالب(ع) را ناسزا می‌گفت : حضرت سکینه بی باکانه مروان و پدر و جد او را نفرین و لعن می‌کرد . مادر سکینه رباب دختر امرء القیس مشهور است که خود بانویی فاضله بوده و اشعاری در خصوص حادثة کربلا و حسین(ع) از او منقول است .
    امام حسین(ع) نیز احترام سکینه ، دخت گرامیش را بسیار نگاه م یداشت و در مهر و محبت آن امام رؤوف و مهربان ، اشعار ذیل که به او منصوب است ، شاهد مناسبی است .
    « به جانم سوگند ، من خانه ای را که سکینه و رباب در آن باشند و آن خانه ، ایشان را پذیرا باشد دوست می دارم . »
    « من به آنان مهر م یورزم و دارا ییم را به ایشان م یبخشم و سرزنش احدی را در این مورد توجّه ندارم . »
    « و تا زنده ام ، هر گز به ملامت ملامتگران اعتنا نم یکنم تا از جهان خاکی رخت بربندم . »
    حضرت سکینه )س( پس از آن که به سن رشد و بلوغ رسید با پسر عمویش
    عبدالله بن حسن ازدواج کرد.
    در مقبره منسوب به حضرت سکینه ، ضریحی وجود دارد از چوب درخت گردو که آیه الکرسی به خط کوفی در جانب آن حک شده است .

    ام کلثوم دختر حضرت علی(ع):
    در مقبرة حضرت سکینه )س( قبر دیگری است منسوب به ام کلثوم دختر امیر المؤمنین علی)ع( و به گفتة مورّخان ، علی)ع( دارای دو دختر از فاطمة زهرا )س( بوده یکی زینب کبری )س( و دیگر زینب صغری یا امّ کلثوم )س( که او نیز در کربلا حضور داشته و در ایام اسارت اهل بیت جزو اسیران بوده است و همانند خواهر بزرگش ، زنی فصیح و بلیغ بوده و سخنرانی او در مجلس ابن زیاد مشهور است .
    برخی گویند : ام کلثوم در مدینه درگذشته ودر بقیع به خاک سپرده شده و به گفتة برخی دیگر : آن بانو دوباره به شام سفر کرده و در دمشق درگذشته و در باب الصغیر در همان مقبره مدفون گشته است بلال : بلال ، مؤذن رسول الله )ص( از دیر باز به پیامبر ایمان آورد . بلال بردة سیاهی بود که توسط مشرکین مکه شکنجه میشد تا خدای محمد)ص( را منکر شود و لات و عُزّی را بپرستد لیکن او استقامت نشان م یداد و با گفتن «احد « » احد » بر عقیده اش پایداری نشان م یداد .
    بلال ، نخست مؤذن پیامبر)ص( بود و در سفر و حضر برای او اذان م یگفت و علاوه بر آن ، خزانه دار بیت المال و مامور زکات هم بود . روزی بلال دیر کرد و وقت اذان گشت وقتی آمد ، پیامبر)ص( از علت تاخیر سوال کرد ، بلال گفت به مسجد مي آمدم بر فاطمه زهرا )س( گذر کردم ، او برای پختن نان ، گندم آسیاب م یکرد و حسن)ع( م یگریست . گفتم : کدام را دوست م یدارید ، پسرتان را برایتان نگاه دارم یا گندم آرد کنم ؟ فاطمه زهرا)س( فرمود : بهتر است من بچه را نگاه داری کنم و تو گندم آرد کنی . من شروع به کار کردم لذا به اذان نرسیدم . پیامبر)ص( فرمود تو به فاطمه)س( محبت کردی . خداوند تو را مورد لطف و محبت خویش قرار دهد .
    پیامبر)ص( در روز فتح مکه به بلال فرمود برپشت بام کعبه رود و اذان بگوید و او چنان کرد ، بلال پس از رحلت پیامبر(ص) برای احدی اذان نگفت جز یک بار که به خواهش فاطمه زهرا(س) اذان گفت اما وقتی در اذان نام حضرت محمد(ص) را برد ، فاطمه (س) یاد پدر کرد و از حال رفت. به بلال اطلاع دادند و او فوراً اذان را قطع کرد و دیگر هرگز اذان نگفت.
    بلال پس از وفات پیامبر(ص) به شام رفت و به سال بیست هجرت در دمشق وفات یافت و در باب الصغیر به خاک سپرده شد .

    .