• امروز جمعه 2 آذر 1403
  •  
     

     


     
     
     
     
     
     

    لعن آل اميه و ابوسفيان

    نامه الکترونیک چاپ

    در زيارت عاشورا چنين مي خوانيم: «آل ابي سفيان و آل زياد و آل مروان الي يوم القيامه» سؤال اين است كه: 1. آل انسان چه كساني هستند به نظر مي رسد حداقل زن و فرزند و نزديكان را شامل مي شود؟ 2. الي يوم القيامه منظور چيست؟ يعني عقاب آنان يا لعن تا يوم القيامه؟ 3. با توجه به آيه: «و لايخرجنكم شنان قوم ....» آيا چنين لعني جايز است؟
    درباره موارد لعن در زيارت عاشورا، اختلاف اندکي ميان آنچه در «کامل الزيارت» و «مصباح المتهجد» است مشاهده مي شود. مفاتيح الجنان از مصباح المتهجد نقل کرده است: «اللهم اللعن الاول و الثاني و الثالث و الرابع» اما «در کامل الزيارات جعفر بن محمد بن قولويه، ص 332، تحقيق جواد قيومي، چاپ نشر اسلامي آمده است: «ثم تقول مأه مره: اللهم خص انت اول ظالم ظلم آل نبيک باللعن ثم العن اعداء آل محمد من الاولين و الاخرين. اللهم العن يزيد و اباه و العن عبيد الله بن زياد و آل مروان و بني اميه قاطبه الي يوم القيامه».
    البته آنچه مهم است به جهت رعايت تولي و تبري اصل لعنت بر اذيت کنندگان پيامبر (ص) و خاندان ايشان مطابق با آيه قرآن است، «ان الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الآخره و اعد لهم عذابا مهينا؛ بي گمان کساني که خدا و رسولش را آزار مي رسانند، خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت کرده و بر ايشان عذابي خفت آور آماده ساخته است» (احزاب، 57).
    در مورد معناي لعن، بايد گفت لعن كه به معناى دورى از لطف و رحمت الهى است و آنچه نکوهش شده ناسزاگويي و سب به خدايان مشرکان است «لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم؛... و آنهايي را که جز خدا مي خوانند دشنام مدهيد که آنان از روي دشمني به ناداني خدا را دشنام خواهند داد» (انعام، آيه 108).
    اما لعن به معناي طلب دوري از رحمت الهي، نسبت به کافران و ظالمان در قرآن نيز آمده است «ان الله لعن الکافرين و اعد لهم سعيرا؛ خداوند کافران را لعن مي کند و عذاب را براي آنان آماده کرده است» (احزاب، ايه 64).
    و همچنين کساني که پيامبر را آزار داده اند مورد لعن قرار گرفته اند. «ان الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره؛ کساني که خداوند و پيامبرش را آزار مي دهند خداوند آنان را در دنيا و آخرت مورد لعن قرار مي دهد» (احزاب، آيه 57).
    براى معاندان و محاربان با امام حسين(ع) و ظالمين به اسوه‏ها و الگوهاى هدايت مردم، ابدى است. زيرا ملاك لعن، ابدى است. آنچه كه موجب لعن و نفرين نسبت به ظالمين به حق محمد و آل محمد(ص) شده است، و ملاك لعن است، چون باقى است لعن هم باقى است. علاوه بر اين، حقيقت و روح دين را همين حب و بغض‏ها تشكيل مى‏دهد.
    حب و عشق نسبت به كسانى كه بندگان مطيع و عارف درگاه الهى بوده‏اند و بغض نسبت به كسانى كه دشمن حق و حقيقت بوده‏اند (تولي و تبري) از نشانه هاي ايمان است. همچنان كه در متون دينى آمده است «هل الدين الاّ الحبّ؟ و هل الايمان الاّ الحبّ و البغض؟ آيا دين و ايمان چيزى غير از حبّ و بغض است؟»، (ميزان الحكمه، ج 2، ص 944)
    و در حديث قدسى آمده است: «خداوند به موسى(ع) فرمود: آيا هرگز كارى براى من انجام داده‏اى؟ موسى عرض كرد: برايت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را ياد كردم؛ خداوند فرمود: نماز برهان و حجّت براى توست و روزه سپر تو در برابر آتش جهنم است و صدقه، سايه‏ى سرت و ياد من، نورى است براى تو چه كارى براى من كرده‏اى؟ موسى(ع) عرض كرد: مرا به كارى كه براى توست راهنمايى فرما. خداوند فرمود: اى موسى! آيا هرگز براى من با كسى دوستى كرده‏اى و براى من با كسى دشمنى كرده‏ اى؟ پس، موسى دانست كه برترين اعمال، حبّ و دوستى به خاطر خدا و بغض و دشمنى به خاطر خداست»، (همان، ص 966).
    در زمينه حب و بغض بخاطر خدا، نقل متواتر از شيعه و سنى رسيده است. نبى اكرم مى‏فرمايد: «حبّ و بغض به خاطر خداوند، واجب است»، (كنزالعمّال، ح 24688) بنابراين، يكى ديگر از فلسفه‏هاى زيارت عاشورا را همين تحكيم حبّ و بغض به خاطر خدا مى‏توان برشمرد.
    نکته آخر آن که زيارت شريف عاشورا و خواندن با اصل تأکيد بر وحدت اسلامي تنافي و تناقض ندارد زيرا از نظر فقه شيعه آنجا که انجام کاري باعث نزاع و تفرقه مي شود حتما بايد از آن پرهيز کرد و با تکيه بر اهل ديگر ديني «تقيه» از انجام آن بايد خودداري شود چنان که هر سال در موسم حج اتفاق مي افتد که طبق نظر فقهاي شيعه براي حفظ وحدت و هماهنگي اسلامي، مهر گذاشتن در نماز لازم نيست و شرکت در نماز جماعت اهل سنت جايز بوده و نماز هم اعاده ندارد. گذشته از همه اينها، خواندن زيارت عاشورا نوعا در جمع شيعيان است و يا هر کسي در خانه خود آن را مي خواند، در اين صورت هيچ ضرر و زياني به وحدت بين المللي اسلامي با ديگر مسلمانان وارد نمي کند.
    کلمه آل در لغت به معنای اهل و و عيال و اهل بيت انسان و نزدیکان او است و منظور از الی يوم القيامه درخواست لعنت و دور کردن ظالمان و غاصبان حق اهل بیت پیامبر -ص-به طور مدام و بدون انقطاع و پیوسته تا روز قیامت است. اما آیه مورد اشاره در پرسش شما ربطی به مطلب ندارد زیرا اين آيه دعوت به قيام به عدالت مى‏كند و فرض این است که لعن ظالمان و ستمگران و پايمال کننده حق اوليای الهی عين عدالت و مصداق بر جسته آن است
    (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ).
    سپس به يكى از عوامل انحراف از عدالت اشاره نموده، به مسلمانان چنين هشدار مى‏دهد كه: نبايد كينه‏ها و عداوتهاى قومى و تصفيه حساب هاى شخصى مانع از اجراى عدالت و موجب تجاوز به حقوق ديگران گردد، زيرا عدالت از همه اينها بالاتر است.
    (وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلَّا تَعْدِلُوا).
    بار ديگر بخاطر اهميت موضوع روى مساله عدالت تكيه كرده، مى‏فرمايد:
    عدالت پيشه كنيد كه بپرهيزگارى نزديكتر است.
    (اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏).
    و از آنجا كه عدالت مهمترين ركن تقوا و پرهيزگارى است، براى سومين بار بعنوان تاكيد اضافه مى‏كند از خدا بپرهيزيد زيرا خداوند از تمام اعمال شما آگاه است.
    (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ).
    بديهي است رضايت قومي به عمل بعضي از آنهاسبب مي شود که در جرم انها شريک باشند.
    فرزندان زياد در بين آنان شخصيت مثبتى نبوده و تمامى آنان به كارهاى پدرشان و برادرشان عبيدالله زياد راضى بوده‏اند. فرزندان مروان نيز معروف آنان چهار نفر بوده‏اند كه از بين آنان، عبدالملك مروان خليفه به ناحق و ظالم بوده و سه نفر ديگر از طرف او بر بخش‏هايى حكومت مى‏كرده‏اند. همچنين فرزندان عبدالملك هم چهار نفر بوده‏اند كه همگى خليفه شدند و از خلفاى ظالم و جاير بوده‏اند. و اما منظور از بنى اميه كه مورد لعن قرار گرفته‏اند تنها افرادى از آنها كه در غصب خلافت و خاموش كردن نور ولايت هم‏دست بوده‏اند مراد است. و اغلب آنان كه از جمله اولاد ابى سفيان و اولاد مروان باشند دشمن اهل‏بيت بوده‏اند. و اگر احيانا در بين اين گروه كسى مؤمن واقعى باشد اين لعن شامل حال او نمى‏شود. در روايتى على بن يقطين كه در دستگاه بنى اميه بوده و از ارادتمندان اهل‏بيت بوده به امام كاظم(ع) عرض مى‏كند من از نفرينى كه امام صادق بر پدرم يقطين و اولاد او كرده مى‏ترسم. حضرت مى‏فرمايد: آن طور كه تو فكر مى‏كنى نيست. مؤمن در صلب كافر به مانند ريگ است در خشت كه باران گل را مى‏شويد و ضررى به سنگ ريزه نمى‏رسد و نفرين پدرم شامل حال تو نمى‏شود. بنابراين لعنى هم كه بر بنى اميه شده به همين شكل است شامل مؤمنان از آنان نمى‏شود. و كسانى كه خودشان از كافران و ظالمان بوده‏اند و يا راضى به كارهاى پدران خود بوده‏اند مورد لعن هستند. براى توضيح بيشر ر.ك: به: شفاء الصدور در شرح زيارت عاشورا تأليف ميرزا ابوالفصل طهرانى.
    بني اميه به عنوان شجره ملعونه در قرآن معرفي شده است در ذيل آيه شريفه «A}والشجره الملعونه في القرآن{A» جمعي از مفسران شيعه و سني نقل کرده اند که پيامبر(ص) در خواب ديد ميمون هايي از منبر او بالا مي روند و پايين مي آيند. بسيار از اين مسئله غمگين شد، آن چنان که بعد از آن کمتر مي خنديد- اين ميمونها همان بني اميه هستند که يکي بعد از ديگري بر جاي پيامبر(ص) نشستند. بنابراين شجره و شاخ و برگ آن ملعون هستند. نکته ديگر تأثير پيوند مکتبي بر جاري شدن حکم واحد بر آنهاست به اين معني که اگر فردي از قوي کاري را انجام دهد و ديگران(بقيه) رضايت دهند يا سکوت کنند همه آنها شريک هستند در آن عمل. همچنان که مي بينيم ناقه صالح را يک نفر از پاي درآورد ولي قرآن کريم اين کار را به همه جمعيت مخالفان نسبت مي دهد و به صورت صيغه جمع مي گويد « فعقروها» اين به خاطر اين است که رضايت باطني به يک امر و پيوند مکتبي با آن را به منزله شرکت در آن مي داند. حال اگر فردي از بني اميه سعي کنند که رويه پدران خود را ادامه ندهند و تغيير مسير دهند وضعيت آنان عوض مي شود مانند عمربن عبدالعزيز که اجمالا سيره ظاهريه او از ساير بني اميه امتيازي تمام داشت. لکن ابوبصير نقل مي کند که من با امام باقر(ع) در مسجد بود عمربن عبدالعزيز هم وارد شد حضرت فرمود: اين غلام والي مي شود و عدل را ظاهر مي کند و چهار سال زندگي مي کند و مي ميرد اهل زمين بر او گريه مي کنند و اهل آسمان بر او لعنت مي فرستند چون جايي مي نشيند که مال او نيست (غاصب است). روايت ديگري از امام چهارم(ع) در همين مضمون نقل شده است. در نتيجه گرچه کارهاي خوبي انجام داده لکن چون غاصب حق امام معصوم(ع) بوده مستحق مذمت است. خود او هم اعتراف کرده که حق او نبوده است. اما اگر افرادي از بني اميه به طور کلي از ظلم بني اميه و رفتارهاي زشت آنها بيزاري بجويد جز بني اميه به شمار نخواهد آمد. جهت مطالعه بيشتر ر.ک: - سفينه البحار، نشر اسوه، ج 6، ص 495. - بحارالانوار، ج 46، صص 251، 327 و 336. - تفسير نمونه، ج 12، ص 172، و ج 9، ص 158.

    منبع: پرسمان دانشجويي

    .