• امروز جمعه 2 آذر 1403
  •  
     

     


     
     
     
     
     
     

    محبت اهل بيت و امامان و معصومين و پيامبران (عليهم السلام)

    نامه الکترونیک چاپ

    با توجه به اين كه ما شيعيان در طول مدت تقويم خود روزهايي را به عنوان روزهاي شهادت پيامبران و امامان(ع) داريم و علاوه به اينها در روايات و احاديث ذكر شده كه گريستن و حتي اندوهگين شدن بر واقعه حسين(ع) و كربلاء ثوابي بس بزرگ دارد و ذكر شده كه حتي اگر يك قطره اشكي از چشم جاري شود گناهانش بخشيده شده و مورد لطف و رحمت قرار مي گيرد و غيره ... حال سؤال اينجاست كه چگونه مي توانم جهت محبت اهل بيت و امامان و معصومين و پيامبران (عليهم السلام) را در اين دل هر چه بيشتر كنم و به شادي آنها شاد شوم و به غم آنها غمگين شوم و چه طور مي توانم اين چشمان را براي اشك ريزي مصيبت امامان و پيامبران(عليهم السلام) تقويت كنم و يا اين كه به جاي چشم به اين دل بايد كاري كنم؟ لطفا برايم بگوييد كه حداقل اشك چشم را براي اولياء خداوند سرازير كنم.

    در ابتدا متذكر شويم كه راه كلي تقويت رابطه عاطفي و محبت آميز با اهل بيت(ع) انس است. انسان از انس است و به هر چيزي كه انس پيدا كند، به آن علاقه مند مي گردد و سپس در صورت فقدان آن چيز اندوهگين خواهد شد و ممكن است شدت علاقه به گونه اي باشد كه برايش اشك بريزد و گريه كند. راه انس هم ارتباط است. رابطه و پيوند خود را با اهل بيت(ع) قوي نماييد و در مجالس آنان شركت كنيد و به زيارت آنان برويد و پيوند روزانه داشته باشيد، به تدريج انس خواهيد گرفت و انس زمينه محبت و رابطه عاطفي قوي تر را ايجاد خواهد كرد و چه بسا كه اين عاطفه به عمل بيانجامد و آدمي در پيروي از ايشان كامل گردد.

    تقويت محبت اهل بيت(ع):
    «حب»؛ يعنى، رغبت و ميل انسان به چيزى. اگر اين ميل باطنى و رغبت دل به چيزى شديد و قوى شود، آن را عشق مى‏نامند. با استفاده از: طريحى، مجمع البحرين، ج 2، ماده «حبب». جايگاه حب اهل بيت‏عليهم السلام را بايد از قرآن و روايات اخذ كرد.
    در اهميت و جايگاه محبت اهل بيت‏عليهم السلام همين بس كه قرآن آن را تنها پاداش رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم معرفى كرده است: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى‏»؛ شورى(42)، آيه 23.
    ؛ « بگو از شما هيچ پاداشى درخواست نمى‏كنم، جز آنكه نزديكان مرا دوست بداريد».
    رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: «لا يؤمن احدكم حتى اكون احب اليه من ولده و والده و الناس اجمعين»؛ ميزان الحكمه، ج 2، ص 236، ح 3197.؛ «هيچ كس از شما ايمان ندارد؛ مگر اينكه من نزد او از فرزندانش و پدرش و همه مردم محبوب‏تر باشم».
    آن حضرت اصل ايمان را مشروط به حبّ خود مى‏داند و در روايتى ديگر براى آن، مرتبه بالاترى معرفى مى‏كند:«لايؤمن عبد حتى اكون احب اليه من نفسه ويكون عترتى احب اليه من عترته و يكون اهلى احب اليه من اهله و يكون ذاتى احب اليه من ذاته»؛ همان، ح 3199. «هيچ بنده‏اى ايمان ندارد، مگر اينكه من نزد او، از خودش محبوب‏تر باشم و ذريه من پيش او، از ذريه خودش محبوب‏تر باشند و اهل من پيش او، از اهل خودش محبوب‏تر باشند و ذات من نزد او، از ذات خودش محبوب‏تر باشد».
    پيامبرصلى الله عليه وآله در اين روايت، شرط ايمان را حب خود و اهل بيت خويش - آن هم در مراحل بالاتر - معرفى كرده است؛ زيرا به طور معمول انسان به خود علاقه شديدى دارد و او نزد خود از همه محبوب‏تر است؛ سپس فرزندانش و آن گاه ديگر نزديكان او. ولى وقتى انسان در حب كسى، به مرتبه بسيار بالا مى‏رسد، او را بر خود و فرزندان، نزديكان و همه كسان ديگر ترجيح مى‏دهد؛ و اين همان مرتبه شديد و قوى حب است كه به آن «عشق» مى‏گويند. بنابراين حب اهل بيت و ائمه اطهارعليهم السلام، بايد در حد اعلا باشد و هر اندازه از اين حد فروتر باشد، به همان اندازه ايمان شخص، نقص و كاستى دارد.
    به عبارت ديگر درجات ايمان با درجات حب پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله واهل بيت‏عليهم السلام پيوستگى دارد و با آن سنجيده مى‏شود.

    دوستى اهل بيت‏عليهم السلام در عمل
    امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: «يا جابر! بلّغ شيعتى عنّى السلام و اعلمهم انه لا قرابه بيننا و بين اللَّه عزوجل و لا يتقرب اليه الا بالطاعة يا جابر من اطاع اللَّه و احبنا فهو ولينا و من عصى اللَّه لم ينفعه حبنا»؛ همان، ص 238، ح 3211.؛ «اى جابر! از طرف من، به شيعه سلام برسان و به آنان اعلام كن كه هيچ قرابت وخويشاوندى بين ما و خداى عزوجل نيست و فقط با طاعت و بندگى به درگاه الهى تقرب جسته مى‏شود. اى جابر! هركس اطاعت خدا را كند و همراه آن به ما محبت ورزد، دوست و محب ما است و هركس معصيت خدا را كند، حب ما برايش نافع نيست».
    بنابراين اولين شرط حب اهل بيت‏عليهم السلام، اطاعت از حق تعالى و پرهيز از گناه است. ممكن است كسى درجه پايين محبت (همان ميل باطنى و رغبت درونى) را داشته باشد؛ ولى عملاً اهل معصيت هم باشد! چنين حبى، چندان سود بخش نيست. البته معصيت‏هاى اتفاقى - كه بعد از آن توبه باشد - باعث نمى‏شود حب اهل بيت‏عليهم السلام سودى نبخشد.
    حضرت على‏عليه السلام فرمود: «انا مع رسول‏الله و معى عترتى على الحوض، فمن ارادنا فليأخذ بقولنا وليعمل بعلمنا ...»؛ همان، ح 3212.؛ «من با رسول خداصلى الله عليه وآله در حالى كه عترت من هم با من هستند، بر حوض اشراف داريم. پس هر كس ما را مى‏خواهد، هم بايد گفتار ما را بگيرد و هم عمل ما را عمل كند ...». بنابراين اين حب، بايد در عمل جلوه‏گر شود.

    راه‏هاى كسب دوستى اهل‏بيت‏عليهم السلام‏
    1. معرفت اهل بيت‏عليهم السلام: در پرتو معرفت امام، به كمالات و ويژگى‏هاى او بيشتر واقف مى‏گرديم و اين آشنايى به طور طبيعى شيفتگى و محبّت را در پى دارد.
    امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: «الامام عَلَم بين اللَّه عزوجل و بين خلقه، فمن عرفه كان مؤمنا و من انكره كان كافرا»؛ همان، ج 1، ص 170، ح 839.؛ «امام آن شاخص آشكار است كه بين خداى عز و جل و خلقش قرار گرفته است. پس هر كس او را شناخت، مؤمن مى‏گردد و هر كس او را انكار كرد ، كافر مى‏گردد». مؤمن بودن، فرع بر شناخت امام است.
    از طرف ديگر ايمان، عين حب و بغض است؛ چنان كه امام باقرعليه السلام مى‏فرمود: «الايمان حب و بغض»؛ همان، ج 2،ص 214، ح 3095.؛ «ايمان حب و بغض است»؛ يعنى، حب تمامى خوبان، نيكى‏ها و كمالات و بغض از همه بدى‏ها، كژى‏ها و سردمداران آن.
    پس در پرتو شناخت و معرفت، ايمان حاصل مى‏شود و ايمان نيز هم جز حب و بغض نيست. در نتيجه يكى از راه‏هاى عملى كسب حب اهل بيت‏عليهم السلام، معرفت آن بزرگواران است.
    2. اطاعت از اهل بيت‏عليهم السلام: اگر كسى شناخت لازم و كافى از اهل بيت‏عليهم السلام پيدا كرد، اطاعت از آنان را بر خود لازم مى‏داند؛ ولى گاهى شناخت در آن حد بالا نيست! در اين صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان سرپيچى كند! عصيان به هر اندازه باشد، به همان مقدار كدورت و بغض مى‏آورد. كدورت و بغض هم، ضد صفا و حب است. پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصيان شود، به همان اندازه بغض و كدورت نسبت به آنان در دل ايجاد مى‏شود و برعكس، هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود، به همان اندازه حب و صفا دل را فرا مى‏گيرد.
    امام رضاعليه السلام مى‏فرمايد: «اللهم انى اسئلك ... العمل الذى يبلغنى حبك ...»؛ همان، ح 3093.؛ «خدايا! از تو آن عملى را مسألت مى‏كنم كه حب تو را به من برساند». بنابراين يكى از راه‏هاى عملى وصول به «حب»، اصل عمل و اطاعت است.
    3. توسّل با معرفت: در پرتو شناخت امام، مى‏فهميم همه چيز ما به او وابسته بوده و وى واسطه فيض و كمال است. براى آشنايى بيشتر به زيارت «جامعه كبيره» رجوع كنيد. اگر توسل با شناخت و توجه همراه باشد، ترنم عارفانه و عاشقانه‏اى است كه حب را در دل بيش از پيش مى‏پروراند.
    توضيح بيشتر:
    براى نيل به مقام دوستى با اهل بيت دو راه وجود دارد كه هر دو ملازم يكديگر است: نظرى و عملى.
    يك. راه نظرى؛ «محبّت» فرزندى است كه در دامان معرفت و شناسايى، پرورش مى‏يابد و آن گاه كه معرفت حاصل شود، كشش به سوى محبوب و شكل گرفتن طبق روش او نيز حتمى خواهد بود. از اين رو نخستين قدم در ايجاد محبّت و نيل به مقام دوستى با اهل بيت«عليهم السلام»، شناخت آنان است. براى شناخت سه راه وجود دارد:
    1. مطالعه تاريخ زندگانى آنان؛
    2. مطالعه و تفكر در سخنان ايشان؛
    3. شناخت خدا (با شناخت حضرت حق و صفات او مى‏توانيم بفهميم كه اهل بيت - كه متصف به اوصاف و اسماى الهى‏اند - چه ويژگى‏هايى دارند).
    دو. راه عملى‏؛ در اين راه نيز دو روش اساسى وجود دارد:
    1. تبعيّت از آنان: عمل كردن به سخنانشان و اجتناب از حرام و عمل كردن به واجبات، هم شكلى با آن سروران، متخلّق شدن به اخلاق آنان در سخن و عمل. بارورى و همچنين فزونى محبّت به آن عزيزان، به دوست داشتن امور و افرادى است كه آنان دوست مى‏دارند و متنفر بودن از هر كس و چيزى كه ايشان، مبغوضش مى‏دارند.
    2. رابطه و پيوند داشتن؛ زيارت آنان در حرم‏هاى پاكشان و ياد كردن ايشان از دور و نزديك، موجب ايجاد محبّت مى‏شود. اينكه بر زيارت اهل بيت«عليهم السلام» اين همه ثواب مترتب بوده و اين همه به آن توصيه شده است؛ براى اين است كه با آنان «رابطه» پيدا شود. وقتى رابطه پيدا شد، «تشبّه» پديد مى‏آيد و وقتى تشبّه پديدار گشت، «عشق و محبّت» به حدّ عالى خود مى‏رسد. نگا: آيين مهر ورزى، ص‏121 - 127.
    در خصوص گناهان، اگر بدون توبه باشد، در محبّت و انس به آنان خلل ايجاد خواهد كرد؛ زيرا آنان از عمل پليد متنفرند. اما اگر اين گناهان همراه با توبه و جبران گذشته باشد خود تبديل به حسنه مى‏شود و زمينه را براى انس بيشتر فراهم مى‏كند. البته در ايجاد اين محبّت بايد، به خود آنان نيز متوسّل شويم و هنگامى كه در آلودگى‏ها، تاريكى‏ها، حجاب‏ها، رنگ‏ها و تعلق‏ها گرفتاريم، با توسل به آن بزرگواران، بخواهيم كه به فريادمان برسند و مجذوبمان كنند.
    چون ز تنهايى تو نوميدى شوى‏
    زير سايه يار خورشيدى شوى
    رو بجو يار خدايى را تو زود
    چون چنان كردى خدا يار تو بود
    مثنوى معنوى، دفتر2، ص 22 و 23.
    براى مثال شما اگر بخواهيد به يك شخص عادى نزديك گرديد و اساس يك دوستى و رفاقت را پى ريزى كنيد، چه كار هايى انجام مى‏دهيد؟ همان كارها را درباره اهل بيت اجرا كنيد؛ مانند:
    الف) خود را به آن‏ها معرفى كنيد و در اين معرفى دروغ نگوييد. هر چه و هر كس كه هستيد، در درگاه آنان بدان معترف باشيد.
    ب) از آن‏ها بخواهيد خود را به شما معرفى كنند. در اين زمان، براى اين منظور، راهى جز مطالعه خصوصيات و صفات و سيره آن عزيزان نيست.
    ج) حال كه معارفه صورت گرفت، سعى كنيد كارهايى كه خوش آيند آن‏ها است و نظر شان را جلب مى‏كند، انجام دهيد و از كارهايى كه مورد علاقه و سليقه آن عزيزان نيست، دورى كنيد.
    د) با آن‏ها بسيار گفت و گو و مراوده و صحبت و درد دل داشته باشيد؛ زيرا رفت و آمد و مراوده زياد با دوست موجب ازدياد دوستى و برافروختن آتش محبت مى‏گردد.
    ه) براى آن‏ها هديه و سوغات تهيه و ارسال كنيد. صلوات بفرستيد - ثواب برخى از اعمال مستحبى خود، از قبيل قرآن خواندن را به روح آن‏ها هديه كنيد.
    و) به زيارت آن‏ها برويد.
    ز) دوستان آنان را دوست بداريد و دشمنانشان را دشمن بشماريد؛
    ح) به خاطر مسائل كوچك كه احياناً قدرت تحليل آن‏ها را نداريد، خداى نخواسته قهر نكنيد.
    اگر به اين توصيه‏ها عمل كنيد، ان شاء الله رابطه شما با آن عزيزان رابطه عاشق و معشوق الاهى خواهد گشت.

    منبع: پرسمان دانشجويي

    .