کميل بن زياد نخعي يماني1 از ياران امام علي و امام حسن(عليهما السلام) است. رجال شناسان او را به صفات «شجاع، زاهد و عابد» ستوده اند. وي از بزرگان تابعين و يکي از هشت عابد و زاهد معروف کوفه در زمان خود بود.2 از عبرتهاي تاريخ اين است که برادر او حارث بن زياد شخصي آلوده و از ياران عبيدالله بود؛ کسي است که طفلان مسلم را براي گرفتن جايزه، به شهادت رساند.
کميل بن زياد در سال اول بعثت و به نقلي در سال 12هـ.ق. متولد شد.
مدافع ولايت
کميل از ياران خاصّ امام علي(عليه السلام) است که در تمام مراحل زندگي، از ولايت آن حضرت دفاع کرد، هنگامي که اعتراضات مردم کوفه به والي آن ديار و عملکرد عثمان زياد شد، کميل و عمرو بن زراره فرزند قيس نخعي جزو اولين کساني بودند که پيشنهاد خلع عثمان و خلافت امام علي(عليه السلام) را مطرح کردند. آن دو، مردم را دور خود جمع کرده و در جمع آنها به سخنراني پرداخته و گفتند: «اي مردم، عثمان در حالي که حق و باطل را به خوبي از هم تشخيص مي دهد، عمداً آن را پشت سر انداخته و ناديده گرفته است. اشخاص پست و ناشايست را بر جان و مال پاکان و صلحاي شما مسلّط کرده و به آنها قدرت و حکومت داده است... .»
خاطرات کميل
کميل بن زياد به عنوان صاحب سرّ امام علي(عليه السلام) شناخته مي شود. در طول مدت معاشرت با مولا، خاطرات زيادي از آن بزرگوار دارد که به مواردي از آن اشاره مي کنيم:
1 . جريان مقدس نما
کميل برخي از شبها همراه امام علي(عليه السلام) در مسجد کوفه به عبادت مي پرداخت. شبي امام علي(عليه السلام) و کميل پس از انجام عبادت از مسجد به طرف منزل حرکت کردند، در مسير راه از منزلي، صداي حزيني به گوش رسيد که کسي آيه "أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ..." را با صوتي بسيار حزين و جانسوز مي خواند، کميل از اين حالت متأثر شد و در ذهن از او تعريف کرد. بدون آنکه سخني به زبان آورد، مولا اميرالمؤمنين(عليه السلام) متوجه درون او شد و فرمود: «از زمزمه اين مرد تعجب نکن، او اهل آتش است. خبرش را در آينده به تو خواهم داد.»
کميل از حرف امام متعجب شد. مدت زماني گذشت تا اينکه جنگ نهروان پيش آمد و همانطور که امام خبر داده بود، عده زيادي از خوارج کشته شدند. پس از جنگ، امام علي(عليه السلام) در حالي که شمشيري به دست داشت، که از آن خون مي چکيد، از ميان سرهاي بريده خوارج مي گذشت؛ نزد کميل آمد و شمشيرش را روي سر بريده اي گذاشت و فرمود: يا کميل! "أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ..." ، کميل فهميد که اين شخص همان شخصي است که آن شب با سوز و گداز به راز و نياز مشغول بود، در اين لحظه خود را روي پاهاي امام انداخت و استغفار کرد.
2 . گفتگو با مردگان
کميل نقل مي کند: «همراه علي بن ابي طالب از شهر خارج شديم، هنگامي که به گورستان رسيديم، امام علي(عليه السلام) نظري به قبرستان انداخت و فرمود: «يَا أَهْلَ الْقُبُورِ، يَا أَهْلَ الْبَلاءِ، يَا أَهْلَ الْوَحْشَةِ، مَا خَبَرُ مَا عِنْدَکُمْ؟ فَإِنَّ الْخَبَر عِنْدَنا قَدْ قُسِمَتْ الاَْمْوَالُ و أيتمَتِ اْلأوْلادِ وَ اسْتبدِلَ بِالاْزْواجِ، فَهذا خَبَرٌ عِنْدَنا، فَمَا الْخَبَر عِنْدَکُمْ؟»؛
«اي اهل قبور، اي اهل بلا، اي اهل وحشت، چه خبري نزد شماست؟ خبري که نزد ماست اين است که، همانا اموالتان تقسيم شد، فرزندانتان يتيم شدند و همسرانتان ازدواج کردند، اين خبري است که نزد ماست، چه خبري نزد شماست؟ سپس رو به من کرد و فرمود: اي کميل اگر به آنها اذن مي دادند در جواب مي گفتند: "فَاِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقوي"، سپس گريه کرد و فرمود: «يا کُمَيل، الْقَبرُ صُنْدُوقُ الْعَمَلِ وَ عِنْدَ الْمَوْتِ يَأْتِيْکَ الْخَبَر»؛ «اي کميل، قبر صندوق عمل است و هنگام مرگ، ديده مي شود.»
راوي حديث
کميل بن زياد از راويان حديث به شمار مي آيد. او از امام علي(عليه السلام) ، خليفه دوم، عبدالله بن مسعود، ابوهريره، عبدالله بن عمر و عثمان روايت نقل مي کند.
برخي از محدثان نيز از کميل روايت مي کنند که عبارتند از: عباس بن ذريح، عبدالله بن يزيد صهباني، عبدالرحمن بن عابس، ابواسحاق سبيعي، اعمش، عبدالرحمن ابن زياد.
فرماندار هِيت3
در سال 39هـ . ق. کميل بن زياد از طرف اميرالمؤمين(عليه السلام) به فرمانداري شهر هيت منصوب شد. پس از مدتي خبر به وي رسيد که ياران معاويه به فرماندهي «سفيان بن عوف» قصد يورش به هيت را دارند، به خيال اينکه آنها در «قرقيسا»4 هستند، بدون اجازه امام علي(عليه السلام) 50 نيروي مسلح را براي دفاع در شهر گذاشت و خود و يارانش به طرف آنجا حرکت کرد، تا در جنگ پيشدستي کرده باشد. سپاهيان معاويه از فرصت استفاده کرده به هيت حمله کردند و به غارت پرداختند. امام علي(عليه السلام) نامه اي به کميل بن زياد نوشت و او را سرزنش کرد.
«پس از ياد خدا و درود! سستي انسان در انجام کارهايي که بر عهده اوست، و پافشاري در کاري که از مسؤوليّت او خارج است، نشانه ناتواني آشکار، و انديشه ويرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقيسا» در مقابل رها کردنِ مرزهايي که تو را بر آن گمارده بوديم و کسي در آنجا نيست تا آنجا را حفظ کند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، انديشه اي باطل است. تو در آنجا پلي شده اي که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت هجوم آورند، نه قدرتي داري که در کنار تو نبرد کنند، و نه هيبتي داري که از تو بترسند و بگريزند، نه مرزي را مي تواني حفظ کني، و نه شوکت دشمن را مي تواني درهم بشکني، نه نيازهاي مردم ديارت را کفايت مي کني، و نه امام خود را راضي نگه
مي داري.»
کميل از اينکه اسباب ناراحتي امام را فراهم کرده بود، به شدّت رنج مي برد و دنبال فرصتي مي گشت که ضعفش را جبران کند تا اينکه «شيب بن عامر ازدي» کارگزار امام در «نصيبين» نامه اي به کميل نوشت که «عبدالرحمان بن غياث» از طرف معاويه براي غارت سرزمين تحت فرمان اميرالمؤمنين، به طرف ما مي آيد، نمي دانم قصد هيت دارد يا نصيبين. کميل تصميم گرفت جلوي مهاجمان را بگيرد، او 600 نفر پياده نظام، براي حفاظت از شهر گمارد و همراه 400 سواره نظام به جنگ مهاجمان رفت و توانست آنها را شکستي سخت دهد. او سپس پيروزمندانه به هيت بازگشت و طي نامه اي خبر پيروزي قاطع خود را براي امام نوشت. امام علي(عليه السلام) در جواب نوشت:
«اما بعد، حمد و ستايش از آن خدايي است که هرگونه بخواهد عمل مي کند. پيروزي را بر هرکس که بخواهد نازل مي کند. پس پروردگارمان نيکو مولا و سروري است. همانا تو براي مسلمانان خوب عمل کردي و امامت را حمايت کردي در گذشته، حسن ظن من نسبت به تو اين گونه بود، پس تو و گروهي که همراهت براي جنگ دشمن رفتند، بهترين پاداش را داريد. پاداش صبر کنندگان مجاهد را. پس از اين دقت کن به جنگ نرو5 و بعد از اين گامي به سوي نبرد بر ندار تا اينکه از من درباره آن اجازه گرفته باشي، خدا ما و تو را از حمايتِ ستمگران حفظ کند. او غالب و پيروز و حکيم است. سلام خدا و رحمت و برکاتش بر تو باد.»
دعاي کميل
دعاي کميل، يادگار امام علي(عليه السلام) از دعاهاي معروف و مشهور ميان شيعيان است که آن را شبهاي جمعه با سوز و گداز قرائت مي کنند. مولاي عارفان اين دعا را که به دعاي «حضرت خضر» نيز مشهور است، به کميل بن زياد نخعي آموخت. کميل در اين باره مي فرمايد: «با مولايم در مسجد بصره نشسته بودم، عده اي از اصحاب امام، دور او را گرفته بودند، يکي از اصحاب از امام پرسيد: مراد از فرمايش خداوند که مي فرمايد: "فِيها يُفْرَقُ کُلُّ أَمْر حَکِيم"، چيست؟ حضرت فرمود: مراد شب نيمه شعبان است. به آن کسي که جانم در دست اوست، بنده اي از بندگان خدا نيست مگر اينکه آنچه از نيک و بد بر او جاري مي شود در شب نيمه شعبان تا آخر سال در مثل چنين شبي براي او تقسيم مي گردد و هيچ بنده اي آن شب را احيا نمي دارد و دعاي خضر را نمي خواند مگر اين که دعاي او مستجاب مي شود.
سپس حضرت به منزل رفت، شبانگاه به خانه مولا رفتم و در را کوبيدم، فرمود: اي کميل، تو را چه مطلبي است؟ جواب دادم: اي اميرالمؤمنين، درباره دعاي خضر آمده ام. حضرت فرمود: بنشين و چون اين دعا را حفظ کردي در هر شب جمعه يا در ماهي يک بار يا سالي يک بار يا در عمرت يک بار، آن را بخوان که خدا براي تو چاره مي سازد و ياري ات مي کند و روزي ات مي دهد و مغفرت الهي شامل تو مي شود. اي کميل، طول مدت رفاقت تو با ما واجب شد که خواهش تو را انجام دهيم. سپس فرمود بنويس: «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِي وَسِعَتْ کُلَّ شَيْء...»
مرگ سرخ
هنگامي که حجّاج بن يوسف والي عراق شد، ياران و اصحاب اهل بيت(عليهم السلام) را تحت تعقيب قرار داد. روزي حجاج از «هيثم اسود» سراغ کميل را گرفت تا او را به قتل برساند. اسود جواب داد: او پيرمرد سالخورده اي است. حجاج گفت: شنيده ام که بين جمعيتها تفرقه مي اندازد. سپس دستور داد که کميل را دستگير کنند، هنگامي که کميل از قصد حجاج آگاه شد، از کوفه گريخت. چون حجاج به او دست نيافت، براي اينکه او را تحت فشار، تسليم کند، حقوق قبيله اش را که از بيت المال تأمين مي شد، قطع کرد. هنگامي که کميل بن زياد از اين جريان آگاه شد، گفت: از عمرم چند سالي باقي نمانده، چرا باعث قطع روزي جماعتي شوم، لذا وارد کوفه شد و به دارالاماره رفت. و خود را تسليم کرد، حجاج به او گفت:
ـ اي کميل خيلي دنبالت گشتم تا تو را کيفر دهم.
ـ هر چه خواهي بکن که از عمر من جز اندکي باقي نمانده و عنقريب بازگشت من و تو به سوي خداست. مولايم به من خبر داده که قاتل من، تو خواهي بود.
در اين هنگام حجاج نام امام علي(عليه السلام) را برد و کميل صلوات فرستاد. حجاج که به شدت عصباني شده بود گفت: «تو در شمار قاتلان عثماني. به خدا قسم فردي را بر تو مي گمارم که کينه اش نسبت به علي از محبت تو به او بيشتر باشد.»
آنگاه «ادهم قيسي» را که در دشمني با اهل بيت(عليهم السلام) معروف بود، بر او گمارد و او سر کميل را از بدن جدا کرد.
شهادت کميل در 82 هـ.ق. در سن نود سالگي به وقوع پيوست.
آستانه
پس از شهات کميل، او را در سرزمين ثويّه دفن کردند. ثويّه منطقه اي در اطراف کوفه بود که زندان نعمان بن منذر حاکم حيره در اين منطقه قرار داشت.
پي نوشت ها
1. طايفه «نخع»، از بزرگترين و مشهورترين طوايف يمن بودند که به کوفه مهاجرت کردند. پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله)اين طايفه را ستوده و در حق آنها فرمود: «أَللّهُمَّ بارِکْ فِي النَّخَع» (حماسه آفرينان، هادي دست باز، ج1، ص105).
2. عباد و زاهدان معروف کوفه هشت نفر بودند «اويس قرني، عمرو بن عتبة، يزيدبن معاوية النخعي، ربيع بن خثيم، همّام بن حارث، معضد الشيباني، جندب بن عبدالله و کميل بن زياد» (تاريخ دمشق، ج50 ، ص250).
3. هِيْت، يکي از شهرهاي مرزي ميان عراق و شام، در کنار فرات است که امروزه جزو ايالت رَمادي است که کاروان ها از آنجا به حلب مي رفتند. هيت شهري آباد و داراي حصاري محکم بوده است. تربت عبدالله بن مبارک در آنجا قرار دارد. (لغتنامه دهخدا، ج43، ص353)
4. شهري است در منطقه بين النهرين در انتهاي نهر فرات، سر راه بازرگاني عراق و شام.
5. شيوه امام علي(عليه السلام) در جنگ شيوه تدافعي بود و تا دشمن حمله نمي کرد او پيشدستي نمي کرد. لذا به کميل توصيه مي کند تو به جنگ آنان نرو.
منبع: ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان
گنجینه
زائر فرات - اماكن زيارتي شهر نجف | حجم فایل: 2.11 MB | دریافت ها: 24823 |
دعاي كميل | حجم فایل: 9.64 MB | دریافت ها: 88831 |
دعاي كميل | حجم فایل: 5.6 MB | دریافت ها: 47341 |
دعاي كميل | حجم فایل: 14.52 MB | دریافت ها: 52274 |