بامداد بیست و یکم ماه رمضان شهر کوفه چهره ای دیگر داشت.همه ناراحت و نگران بودند، حادثه سحرگاه روز قبل همه چیز را عوض کرده بود..مردم به در منزل امام هجوم اوردند و اجازه ورود می خواستند،
ولی این بار امام قدرت سخن گفتن نداشت. در هیمن حال صدایی شنیده شد . این صدا،صدای ((حجربن عدی)) بود که در برابر امام ایستاده بود. چشمان نافذامیر مومنان به سوی حجر دو خته شده و او را مخاطب ساخته و فرمودند:((چگونه خواهی بود ، هنگامی که تو رابه تبری از من فراخوانند و چه خواهی گفت درآن حال که از تو بخواهند پیوند دو ستی ات را از من بگسلی ؟)) حجر پاسخ داد:به خدا سوگند ، اگر با شمشیر بدنم را پاره پاره کنند و اگر خرمنی از آتش بیفروزند تا مرا درآن بیندازند تمام اینها را قبول می کنم ولی تبری از تو رانه؟این سخنانی بود که حجر گفت و آینده مبارزات او و دو ستانش را نشان داد . سخنانی که سر فصل تاریخ تشیع بود ، سرفصلی که با خون شهیدان رنگ گرفته بود .
سپس حضرت علی (ع)شهادت حجر و یارانش را پیشگویی کرد و فرمود مردان شما در (مرج عذراء) کشته خواهند شد و وضع آنان ماننده اصحاب اخدود خواهد بود.)).
(حجر) بعد از شهادت امام علی(ع)چنین گفت :((تاسف و اندوه من به خاطر سرور پرهیزکاران ،پدر پاکان و شیرمرد پاکیزه خوبی است که او را کافری پست و گمراه و دور از رحمت خدا و گنهکاری مفسد و سنگدل کشت . لعنت خدا بر کسی باد که از شما خاندان دوری کند زیرا شما از خاندان پیامبر ،راهنما و نقطه امید من در روز رستاخیز هستید.))
کتاب :حجربن عدی سرباز اسلام- مولف:ناصر صبا
تاریخ انتشار: 92/2/17 - 11:20